غیر درسی

جایی که می توانید در مورد موضوع دلخواه خود صحبت کنید!

1.4k موضوع ها 1.5m دیدگاه‌ها
  • طلب دعا😏😏

    2
    4 رای ها
    2 دیدگاه‌ها
    60 بازدیدها

    @mahedایشالله حالشون خوب میشه نگران نباش .

  • 😏😏😏

    1
    1 رای ها
    1 دیدگاه‌ها
    43 بازدیدها

    دختره ٢٠۶ رو زده به تیر برق ماشین نصف شده به افسره میگه
    جنابببببب سروان
    یعنی اشتباه از من بوده؟

    افسره میگه نه فکر کنم علت حادثه خواب آلودگی تیر برق بوده😂😂😂
    😊☺️😏😏😋😋😋😝😝😝

  • سلام

    3
    0 رای ها
    3 دیدگاه‌ها
    56 بازدیدها

    @mahed :smiling_face_with_open_mouth_cold_sweat: :smiling_face_with_open_mouth_cold_sweat: :smiling_face_with_open_mouth_cold_sweat: :smiling_face_with_open_mouth_cold_sweat: :smiling_face_with_open_mouth_smiling_eyes: :smiling_face_with_open_mouth_smiling_eyes:

  • موسیقی

    قفل شده است
    3
    3 رای ها
    3 دیدگاه‌ها
    263 بازدیدها

    دوست عزیز تاپیک بسیار خوبی هست ولی ما از قبل یه دونه مختص این داریم که خیلی هم فعاله : )
    لطفا فعالیت هاتون رو اونجا انجام بدید.
    https://forum.alaatv.com/topic/2973/موسیقی-کده/2604

    تاپیک بسته شد

  • فایل صوتی دروس

    منتقل شده
    3
    0 رای ها
    3 دیدگاه‌ها
    133 بازدیدها

    mohammadhassan خیلی ممنون💮🍃

  • حسش نیست/:

    13
    0 رای ها
    13 دیدگاه‌ها
    286 بازدیدها

    68c8fdb0-b7df-41b9-9e87-9c1a00a3a512-image.png

  • دوستان کمک

    22
    2 رای ها
    22 دیدگاه‌ها
    182 بازدیدها

    mahdieh.A خیلی بی ادبن پاک میکنن:smiling_face_with_open_mouth_smiling_eyes: :smiling_face_with_open_mouth_smiling_eyes: :smiling_face_with_open_mouth: 😀 ☹

  • همه فن حریف

    10
    2 رای ها
    10 دیدگاه‌ها
    198 بازدیدها
  • تلگرام

    منتقل شده
    18
    1 رای ها
    18 دیدگاه‌ها
    222 بازدیدها

    پشمک 🙂

  • ☆حامیان مالی آلاء(تاپیک ویژه شهریور ۹۷)☆

    12
    14 رای ها
    12 دیدگاه‌ها
    914 بازدیدها

    پرداخت شد !
    عنوان تاپیکو اصلاح نمیکنید؟:/

  • لطفا فقط یه کلیک

    1
    0 رای ها
    1 دیدگاه‌ها
    64 بازدیدها

    سلام رفقا.

    لطفا از طریق این لینک وارد بشید و ثبت نام کنید‌
    http://penmoney.club/6456474510607/
    لطفا ثبت نام کنید چون خیلی نیاز دارم کارم گیره

  • لذت تلخ (قسمت 11)

    1
    4 رای ها
    1 دیدگاه‌ها
    164 بازدیدها

    هوا آفتابی بود ولی باد تندی میومد. وقتی که یه پک میزدم به سیگار، بادم صورتمو بیشتر میسوزوند. حس عجز و ناتوانی تک تک سلولامو گرفته بود. نگاه تاسف بار بقیه که منو میدیدن دارم سیگار میکشم، برام عادی شده بود. تا حالا انقدر بی هدف نبودم تو زندگیم.
    حس میکردم هیچ هدفی نیست که بخوام براش بجنگم. تصویر کاغذی که تو کشوی بابا پیدا کردم، مجسم شد تو ذهنم. حالا میفهمم که هدفم چیه و باید چیکار کنم. درونم پر از غصه بود. اخرین سیگارو برداشتمو گذاشتم لای لبام. تصمیمم عوض شد و سیگارو برگردوندم سرجاش تو جعبش. یکم جلوتر یه اقای پیری که وسط موهاش خالی شده بود و قد نسبتا بلندی داشت، داشت با کرکره ی مغازش کلنجار میرفت.
    -خسته نباشید، ساعت چنده؟
    یه نگاه بهم انداختو با یه اشاره به کرکره ازم کمک خواست. کرکره رو باهم دادیم پایین.وقتی داشت قفل میزد به کرکره با صدای ارومی که تو اون خلوت شب، بلند بود گفت
    -بو سیگار میدی جوون. سیگاری ای؟
    یکم از برخوردش تعجب کردم.
    -نترس باباجون، کاریت نداریم که. مشخصه خیلی وقته سیگار میکشی باباجون. منو میبینی؟
    بلند شد و یه نفسی گرفت. مردمک چشمامو موازی با مردمک چشماش قرار دادم.
    -تو از الان داری سیگار میکشی اینطوری شدی، من 10 ساله دارم سیگار میکشم. قدر جوونیتو بدون.
    یه سری تکون دادم و لبخند زدم بهش.
    -ساعتم 12و ربعه. خدا عاقبتتو بخیر کنه.
    به سمت مخالف من حرکت کرد و رفت. یکم شوکه شده بودم از حرفاش. با خودم گفتم چه عجب یه ادم دیدیم که به فکر بقیه باشه.
    با اینکه از وضعیتم خبر نداشتو این ناراحتم کرد اولش، ولی یه جرقه خوبی بود برام که به خودم بیام. از انتقادا و کسایی که ازم بد میگفتن، پذیرایی میکردم. شاید کسی نمیفهمید. راه افتادم به سمت خونه. یادم افتاد که باید میرفتم یه جایی. ولی یادم نیومد.
    از دور یه سطل اشغالی دیدم و دست کردم تو جیبم و جعبه سیگارو تو دستم گرفتم. از کنارش که رد شدم جعبه رو بی معطلی انداختم توش.
    یهویی یادم اومد که کجا باید میرفتم. زیاد راهی نمونده بود. حرفای پیرمرد امید بهم داده بود. الان میدونستم که باید چیکار بکنم.
    از دور پنجره های خونمونو دیدم. مثل همیشه این موقعا فقط لامپ اشپزخونمون روشن بود.
    با احتیاط و اروم کلید رو تیکه تیکه وارد قفل کردم و بعدش چرخوندم. در که نیم باز شد، سعیدو دیدم که تو حال خوابیده بود.
    پلاستیک بنر رو گذاشتم رو اّپن و رفتم به سمت اتاقم. قبل از اینکه برم تو اتاقم به اتاق بابا نگاه انداختم که سحر روی تخت دونفره ی مامان بابا خوابیده بود.
    در اتاقمو باز کردم و رفتم سمت کشوم. سعی میکردم بی سروصدا باشم. دنبال چسب میگشتم. بالاخره پیداش کردم. اومدم برم بیرون که یه لحظه پشتم حس کردم یکی هست. ضربان قلبم رفت بالا و تو دلم بسم الله گفتم. برگشتم دیدم یکی رو بالکنه.
    استرس تموم وجودمو گرفت. درحالی که از پشت نگاش میکردم دست کشیدم رو میزم و بدون نگاه دنبال یه چیز تیزی بودم. نفهمیدم چی برداشتم. ترس بهم جرئت میداد. اروم رفتم پشتش و اون چیزی که تو دستم بودو گذاشتم رو کمرش. وحشت زده برگشت.
    اصلا یادم نبود بهارم تو خونه بود. منو که دید جیغ بی صدایی کشید. چشمامو بستم و یه نفس عمیق کشیدم.
    -پسره ی احمق اینجا چیکار میکنی؟ دهنم اومد تو قلبم
    اخرین جملشو تو ذهنم سعی داشتم تحلیل کنم که چطوری ممکنه. ابروهاشو داد بالا.
    -ببخشیدا بهارخانوم، اولا شما تو اتاق بنده چیکار دارین، ثانیا شما قلب منو اوردین تو دهنم.
    وقتی فهمید چه سوتی ای داده، اروم خندید.
    -از بیخوابیه؟
    -ساعت که از 12 میگذره، مث سیندرلا مخ ما هم از عرش میاد به فرش.
    -چشماتونو میگم.
    انگار که برق گرفته باشدش، یه لحظه سریع دست کشید زیر چشماش.
    چند ثانیه بینمون سکوت فاصله انداخت.
    -اصلا شما کجا تشریف داشتین؟ بو سیگارم میدی که.
    -فکر نمیکنم به کسی باید پاسخ بدم.
    برگشتمو رفتم به سمت بیرون از اتاق.
    از تو پلاستیک بنر رو دراوردم. در خونه رو نیم باز گذاشتم. اومدم دم ساختمون. یادم رفت که چارپایه بیارم. بنروچسبو گذاشتم جلو ساختمون و رفتم داخل ساختمون و از زیر راه پله چارپایه ی کرمی و و اهنی ساختمون رو بلند کردم. وقتی داشتم میومدم بیرون باز حس کردم یکی پشتمه. از برخوردش خیلی دلگیر شدم ولی اعتنا نکردم بهش و رفتم بیرون.
    چارپایه رو بین چالوچوله ی کاشیا محکم کردم و رفتم بالا. بازم حس کردم بهار پشتمه.
    همزمان که داشتم جای بنر رو دیوار ساختمون تنظیم میکردم گفتم
    -همیشه عادت دارین اینطوری پشت ادما بیاین؟
    بنر رو یکم اوردم بالاتر.
    -اینجا خوبه نه؟ میشه اون چسبو بدین بهم؟
    برگشتم و دیدم کسی نیست. ناخوداگاه ضربان قلبم رفت بالا. از چارپایه اومدم پایین و رفتم وسط کوچه. دو طرفو نگاه کردم.
    کسی نبود.

    قسمت دهم : https://forum.alaatv.com/topic/8980/لذت-تلخ-قسمت-10

    @دانش-آموزان-آلاء

  • وزارت اطلاعات

    1
    0 رای ها
    1 دیدگاه‌ها
    86 بازدیدها

    سلام دوستان درجه یک انجمن آلا
    لطفا اگه کسی از دوستان تا حالا برای آزمون وزارت اطلاعات رفته و شرکت کرده یه توضیحی بده؟و اینکه چه کارهایی میکنن؟چه آزمایشاتی میگیرند؟
    مرسی

  • گوشی های تلفن همراه

    2
    0 رای ها
    2 دیدگاه‌ها
    74 بازدیدها
  • فیلم‌ها

    1
    1 رای ها
    1 دیدگاه‌ها
    62 بازدیدها

    سلام .لطفا به استادای ریاضی و فیزیک مخصوصا فیزیک بگین قبل از پخش فیلما یه دور خودشون دقت کنن ببینن که غلط نداشته‌باشن،استادکازرانیان تو جلسات فیزیک یازدهم یه سوالو اشتباه حل کرده .همینطور استاد داداشی هم .حیفه این استادا به خاطر یه منفی یا یه عدد کوچیک جواباشون اشتباه بشه!

  • مژده تاثیر معدل مثبت شد

    30
    10 رای ها
    30 دیدگاه‌ها
    397 بازدیدها

    rose77 در مژده تاثیر معدل مثبت شد گفته است:

    @meysam_bahrami سلام داداش خوبی چ خبر چکار میکنی ؟😍
    چی قبول شدی ؟؟؟؟؟؟؟؟

    سلام
    مرسی تو خوبی
    دارو

  • موضوع حذف شده است!

    قفل شده است منتقل شده
    8
    2 رای ها
    8 دیدگاه‌ها
    216 بازدیدها
  • ارسال عکس به انجمن

    2
    1 رای ها
    2 دیدگاه‌ها
    75 بازدیدها

    از توضیحاتی که در پست زیر داده شده میتونین استفاده کنین.
    قسمت ۱۰ مربوط به ارسال عکسه
    https://forum.alaatv.com/topic/2788/آموزش-markdown-و-ارسال-پست-در-انجمن/12

  • کنکور در ایران به روایت تصویر..شرح آزاد

    3
    5 رای ها
    3 دیدگاه‌ها
    164 بازدیدها

    professor_m
    چیزیه که هست
    این کنکور برداشته نخواهد شد

  • خبر دلگرم کننده ای برای کنکور98

    5
    13 رای ها
    5 دیدگاه‌ها
    253 بازدیدها

    به جمله اخر تصویردقت کنین خود سازمان سنجش اعلام رسمی کرده نامه اشم به دست مدرسه ها رسیده پس این معتبره:

    0_1541019235427_58ca7bbd-cca2-4fb3-9096-a38fb12dd537-image.png