صبح یکى از روزهاى آوریل کـه هیچ تفاوتى با روزهاى دیگر نداشت ناگهان بهچیزی پى بردم،من با ریسک هدر دادن زندگیام روبرو بودم متوجه شدم که روزها یکى پس از دیگرى مى گذرد از خودم پرسیدم؛اما من از زندگى چه مى خواهم؟خب،مى خواهم شاد باشـم اما هـرگـز بـه اینکه چه چیزى مرا خوشحال مى کرد فکر نکرده بـودم،من افسـرده یا گرفتار بحران میانسالى نبـودم اما از دل مردگى رنج مى بردم.
📖 پروژه شادى
🖋 گرچین رابین