جمشید درو باز کن
جمشید جان عزیزم
اون درو باز کن ببینم چیشده
جمشیددددددد
ولش کن دیوونه رو بزار تو حال خودش باشه دیگه چیکارش داری؟
بیا برو بشین سر و درس و مشقت
راه به راه پا میشی میای اینجا
خیال کردی هیچی بهت نمیگن نمیبیننت؟؟
بیا برو خجالت بکش
اومدم جمشید رو ببینم. کاری ندارم با بقیه
اونام با تو کاری ندارن
نترس.. همه رفتن.. هرکی ام نرفته نشسته از پشت شیشه نگاهت میکنه
نمیکنه.. کسی نگاه نمیکنه حبیب جان
تو اصلا خودت چرا اینجا وایسادی ؟
رفیقمی جای تو ام بود من وایمیستادم.
حبیب جان بیا بشین ی دقیقه خسته شو از خودت بگو
از جمشید
چرا قهره دوباره؟
تنهاش گذاشتی رفتی دیگه قهر نباشه؟
دلخوره ازت
اینجا هرکی میره دیگه نمیاد
همه میگن ی روزی برمیگردن وقتی کارشون حل شد
ولی نمیان..
بیان هم از پشت پنجره نگاه میکنن همه چی رو...
جدیدیا بهترن
سر به زیر تر مهربون تر.. دیوونه تر...
نخند دیوونه
جمشید با همه همینه؟
اره همش پشت پنجره اس
نیا اینجا بزار حالش خوب بمونه
بیای باید بمونی
موندن بلد نیستی تو
همش خستم حبیب
چیشد تهش انقد غمگین شد همه چی
ای آدم ساده.. تازه اولشه (((((:
پاشو برو الان وقت سیگار جمشیده
تو رو ببینه ترش میکنه سهمیه سیگارشو نمیده بکشیم
پاشو ببینم..برو.
پی نوشت :
- برایم نوشت:
«تو زخمِ عمیقی هستی که هر کسی میخواهد بر تنش داشته باشد.»
برایش نوشتم:
«ما اهلِ ماندن نیستیم، این را زخمهایمان گواهی میدهد.»