شعردانه
هرچی تو دلته بریز بیرون 5
-
کاری به کارِ آدم هایی که میان کوهی از درد
و ناخوشی دارند می خندند، نداشته باشید
آنهایی که هیچ چیز بر وفقِ مرادشان نیست،
اما هنوز خنده بر لب دارند...
به خدا این مدل بی خیال بودن، هنر می خواهد،
عشق می خواهد، جگر میخواهد!
باور کنید، تظاهر به بیخیالی
از خلاف رود شنا کردن هم سخت تر است...
هیچکس نمی داند در دل اینجور آدمها چه میگذرد
هیچکس نمی داند شب هایشان با چه زجری صبح میشود
شاید دارند میانِ خنده هایشان
تمام سعی شان را می کنند که فراموش کنند
این ها خیلی خسته اند،
بی انصافیست که از فرصت لبخندهایِ
مصنوعی هم محرومشان کنیم
جانِ عزیزتان قضاوت نکنید!
سرزنش نکنید!
برچسب نزنید!@Hamid-s بچه های عزیز اگر کتابی میشناسیم ک ب همچین موضوعاتی میپردازه معرفی کنید ممنون میشم
-
Zahra2020 مچکرم
نه شما حرف بدی نزدید که عذ بخواین من یکم شوخی رو جدی کردم
ولی آره پیری واقعاً اذیت میکنه
حدود ۸ سال پیش مامانِ مامانبزرگم فوت کرد و خیلی اذیت بود تو اون سن
البته جالبه بدونی الان عموی مامانبزرگم زندست:/ -
@f-nalist چیشد مگه؟؟؟
گزارش در مرام ما نیستتتت -
@f-nalist انشاءالله خوب باشید همیشه
. -
@Sally
امضا نمیزنی؟
-
یعنی الان داری درس میخونی؟
#دارای-مخاطب -
Narges_ آره دیگه
ما کنکورمون رو دادیم و قراره تا مهر بار و بندیل ببنیدم و بریم تو جمع دانشجویان
ایشالا سال دیگه نتیجه قبولی رشته دلخواه شما دو نفر
پ.ن: چرا حس اینو دارم که انگار بچه هامو دارم میبرم مدرسه؟Akito در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
Narges_ آره دیگه
ما کنکورمون رو دادیم و قراره تا مهر بار و بندیل ببنیدم و بریم تو جمع دانشجویانانشالله برین رشته ی دلخواهتونو بخونین کلی کیف کنین
کلی تجربه ی جدید
دارم در موردش حرف میزنم همزمان واسه خودمم تصورش میکنم
ذوق داره
....ایشالا سال دیگه نتیجه قبولی رشته دلخواه شما دو نفر
واقعا انشالله:))))
پ.ن: چرا حس اینو دارم که انگار بچه هامو دارم میبرم مدرسه؟
بابابزرگ پیر باشین
-
کلاس سومی بودم ( پیاده میرفتم مدرسه همیشه ) یهویی یه ماشین کنارم نگه داشت یه خانومه بود یه بچه با لباس مدرسه ای بغلش که هم پایه ای من نبود ، و اصرار داشت منو برسونه مدرسه و منم قبول نکردم گفت نه خودم میرم
بنظرتون بچه دزد بود ؟
واقعا نه بچه میشناختم نه اصلا هم سن خودم بود یعنی لباس فرم متفاوتی داشتیم پایه ها مخالف که متفاوت بودیم واقعا چرا باید منو برسونه ذهنم درگیر شدfor shine
-
Zahra2020 مچکرم
نه شما حرف بدی نزدید که عذ بخواین من یکم شوخی رو جدی کردم
ولی آره پیری واقعاً اذیت میکنه
حدود ۸ سال پیش مامانِ مامانبزرگم فوت کرد و خیلی اذیت بود تو اون سن
البته جالبه بدونی الان عموی مامانبزرگم زندست:/Akito منم مامان مامان بزرگم رو ک دیدم ب این نتیجه رسیدم
دلم واسش ی ذره شده ...اشک تو چشام جمع شد
-
Akito @f-nalist
تا وقتی این قرارداد امضا نشه نبرد ادامه خواهد داشت و حملات به صورت شدید تر(گزارش) ادامه خواهد یافت@Comrade_Bayat میگم گزارش بی مورد باعث نمیشه خودمون اخراج شیم؟
-
شانس منه هر کی دوسم داره از دنیا میره
این از مادربزرگم و اون از رفیقم
#تودلی -
@f-nalist
-
کلاس سومی بودم ( پیاده میرفتم مدرسه همیشه ) یهویی یه ماشین کنارم نگه داشت یه خانومه بود یه بچه با لباس مدرسه ای بغلش که هم پایه ای من نبود ، و اصرار داشت منو برسونه مدرسه و منم قبول نکردم گفت نه خودم میرم
بنظرتون بچه دزد بود ؟ واقعا نه بچه میشناختم نه اصلا هم سن خودم بود یعنی لباس فرم متفاوتی داشتیم پایه ها مخالف که متفاوت بودیم واقعا چرا باید منو برسونه ذهنم درگیر شد@Silver-ek
بابا سوار میشدی یه پفک هم برات میخرید دیگه
یعنی اینقدر کلیه هات رو دوست داشتی؟ناچ ناچ
