هرچی تودلته بریز بیرون7
-
مرا دردی است اندر دل که گر گویم زبان سورد/ وگر پنهان کنم ترسم که مغز استخوان سوزد
-
z Gheibi در هرچی تودلته بریز بیرون7 گفته است:
0-0ftm سلام فاطمه
الان خوبی؟عه سلام پیدای پنهان
الان اره فک کنم خوبم
تو چطوریایی -
_ Reza _ بستگی به مدت زمانش داره
اگر خیلی طولانی باشه زیاد علاقه ای به این دنیا ندارم حتی اگر پیر نشم .انتظار خیلی دشواره ادم دلش طاقت نمیارهو من اینجا موندن برای مدت زیاد و انتظار برام سخته
اولین لحظه مرگ انقدر ارزش داره که چشیدنش طاقت انتظار رو برام کم میکنهحالا اگر این اخر الزمان نزدیک باشه اره می خوام که باشم با این شرایط
اما این جا حس قفس رو برام داره من منتظر رهایی ام
اما خب هرچیزی زمان و لوازم خودش رو می خواد چ حیات چه مرگ باید در زمان و شرایط محیا باشند -
امروز یه همسایه جدید برامون اومد خدایا یه دختر کوچلو نیم وجبی دارن موهاش چتری



یه پسر کوچولو هم بود گفتم خواهرته ؟ چیزی نگفت دیدم خواهر بزرگش اومد گفت اسمش آیسانه ( فکر کنم ) دیگ یه دستی به سرش اوردم یه لبخند خیلی کیووووت زد 🥺
بزرگه گفت عمو بادکنک هامون ترکیدن دیگه رفتیم مغازه سه تا گرفتیم بعد یجور باحال نگام میکرد اون دختر کوچولوعه 🥲
خیلی به دلم نشست -
نمیدونم چرا اطمینان دارم اتفاق میفته...
این آرامش نسبی همه دوباره به هم میریزه!
اینبار خیلی خیلی بدتر از قبل!
فقط کاش اتفاق نیفته...
کاش حسم غلط باشه... -
0-0ftm بیشتر فکر کن به نسبت سختی ها و مشکلاتت با چیزای عمیق و عزیزی که داری و دوست شون داری بهترم میشی


منم با همین افکار خوبم
چه خبرا
z Gheibi در هرچی تودلته بریز بیرون7 گفته است:
0-0ftm بیشتر فکر کن به نسبت سختی ها و مشکلاتت با چیزای عمیق و عزیزی که داری و دوست شون داری بهترم میشی


منم با همین افکار خوبم
چه خبرا
سعیمو میکنم .بگیر نگیر داره
یهو بولد میشن چیزای اذیت کننده تو چشم آدم
ولی خب گذراست
خداروشکر
فقط دانشگاه و همین
میرم میام میخوابم کارامو میکنم و باز فردا..
تو چخبرا
شعردانه






