هرچی تودلته بریز بیرون7

[CpR]

همه یه مشت ناامید

[Zahra.HD]

Maaah در هرچی تودلته بریز بیرون7 گفته است:

Zahra.HD من خودمم فقط در جریان ترندا و قیمتام، پول ندارم بخرم‌شون. بعدشم من به رژ جامد یا نهایتا مایع عادت کردم، این برق‌برقیا و شاین‌دارا از سن من گذشته

من همینجوریشم لبم خیلی خشکه اصلااا نمیتونم از رژای معمولی بزنم
بدتر خشک میکنن

زنننن چند سالته مگه

[0-0ftm]

اون چیزی که مردم در برخوردهای اول میبینن ازت رو به اشتباه اگر تغییر ندی
همون میمونه روت و بعد پنج ترم نمیتونی تغییر بدی

[0-0ftm]

الان اینطوریم که انگار لهم کردن با این دیدی که بهم دارن
در صورتی که هیچکدوم از شرایط اونموقع من خبر نداشتن

[_ Reza _]

0-0ftm میتونم بپرسم چطوری بودی و چه دیدی پیدا کردن ؟

[ari_14]

فقط میتونم بابت یکسری چیزا بخندم همین.
حس میکنم بها دادن ب یکسری آدما اشتباه محضه ولی وقتی میفهمیم ک دیر شده.

[ari_14]

نمیدونم از هواست یا چی ولی پدر گلوم در اومده خدایا.

[0-0ftm]

_ Reza _ در هرچی تودلته بریز بیرون7 گفته است:

0-0ftm میتونم بپرسم چطوری بودی و چه دیدی پیدا کردن ؟

هممم
من به دلیل شرایطی تو ترمای اول زیاد نمی‌تونستم تمرکز کنم رو درسم و نمره هام جالب نمیشد
شرایطم شخصی بود و علاقه ای به توضیح دادن به دوستام رو نداشتم که بگم فلان مشکل رو دارم
در نتیجه اونا نمیدونستن و با دید اینکه این چقد بیخیاله ،درس نمیخونه و اون دید منفی نفر آخر جمع، ری اکشنای جالبی در موقعیت های مختلف نشون نمیدادن و نمیدن

[Zahra.HD]

یه بارم فکر میکنم پرسیده بودم
اگه یه اندام یا یه سلول تو بدن بودین
فکر میکردین کی بودین؟
کی به شخصیتتون بیشتر شبیهه؟چرا؟
0-0ftm lO_Ol ari_14 Maaah Aqua jahad_121 Batman Hhh Hh Succinate jahad.20 mr.vinyzo mahdi.ek هبیج Mehrsa 14 S.daniyal hosseiny Reza-H Pluto DexterMoreRight Zahra.tg Infinitie. A Hako z Gheibi نقطه Neo.. f.nalist
و بقیه..

[S.daniyal hosseiny]

Zahra.HD
انگشت کوچیکهٔ پا که همه‌ش می‌خوره تو در و دیوار.

[DexterMoreRight]

Zahra.HD
از اندام های تحتانی

[jahad_121]

Zahra.HD
نمی دونم چرا اما هرچی فکر کردم بیشتر حبابک ها شش ها و کلا چیزی که ریه مربوط فکر کنم‌بیشتر بهم می‌خوره

گاهی خیلییی آرومم
گاهی حسابی درگیر خودم
ولی چیزی که بوده همیشه تو هر حال داشتم نفس می کشیدم(یعنی داشتم سعی می کردم)
داشتم تلاش می کردم
اها زیادم زخمی میشه اسیب می بینه زیادم حساسس ه
به خاطر همین میگم‌ریه ها

تا کمبود اکسیژن رفتم و باز پای زندگیم موندم و...

ذهنم‌پر از سوال و کنجکاوی بوده

حس میکنم‌مثل ریه ها باشم

[jahad_121]

و دوباره بزگشت به کرمان
و دوباره کرمان

[jahad_121]

استادی که گفته برگه گواهی رو باید پزشک دانشگاه تایید کنه بخش هم ثبت کنه

هعیییی

[Nilay]

میخوام یه مدت رها کنم
فکر نکنم
بسپارم به زمان ببینم چی پیش میاد
.
.
.
امید که خیر است و خوش

[jahad_121]

و منی که هنوز تب دارم و سرفه هام رفع نشده

مدارکم باید برای مسابقه شطرنجم تحویل بدم
استادی که منو نبره مسابقات موندم می خواد کی رو ببره بعد در عین حال بهم میگه
مهره از دست میدی
بخش گفتم حال م خوب نیست
خیلی راحت گفته نیا خب
بعد دوباره بعدش میگه خب کی می خوای مدارکت تحویل بدی پس؟

مرد خب تکلیفت با خودت معلوم کن اگر نمی خوای بیام بگو نیام به خاطر کلاس ها تمرین برای مسابقات این همه راه برگشتم تو شهری که هر ترم برام درد و رنج داشته
من که یک هفته مرخصی پزشک برام نوشته

[jahad_121]

از اون‌طرف آزمایشگاه ها هستن
امروز دوباره باید بشینم‌با این حال و روزم گزارش کار بنویسم برای فردا

خدایا یکم حواست بیشتر بهم‌باشه
من‌ ضعیف شدم

[jahad_121]

هعی چندین ساعت تو راهیم هنوز نرسیدیم
۳ونیم شیمی آلی دارم خداکنه به کلاسم برسم

[_ Reza _]

0-0ftm آره درسته و اگه به ورژن قبلی و اصلی خودت برگردی فکر میکنن عوض شدی درحالیکه اینطور نیست...

[_ Reza _]

بخدا بدشانس ترین آدمم بعضی افراد بی دلیل باهام مشکل پیدا میکنن بدون اینکه کوچکترین آزاری بهشون برسونم یهو انگار دشمن خونی من میشن..
واقعا واقعا واقعا بی دلیل‌..
دیگه بعضی وقتا نمیتونی بگی مهم نیست واقعا دلم میگیره از اینکه همیشه جوری رفتار میکنم که نکنه یه وقتی فلانی احساس ناراحتی کنه حتی اگه اونموقع خودم شرایط خوبی نداشته باشم ولی همیشه خودمو فدا میکنم برای دیگری ولی رسمش این نبود بخدا