هرچی تودلته بریز بیرون7
-
z Gheibi در هرچی تودلته بریز بیرون7 گفته است:
Zahra.HD شاید بتا پانکراس از جزایر لانگرهانس
مترشحه انسولین
نقش مغفول در رشد علاوه بر تنظیم قند خون به عهده داره
نمیدونم چرا اما این به نظرم اومدمیتونی توضیح بدی بخش اول رو؟
مثلا نادیده گرفته شدن نقشش تو رشد؟
یا این که بلدی کنار کار اصلیت به چیزای دیگه هم بپردازی؟Zahra.HD در هرچی تودلته بریز بیرون7 گفته است:
z Gheibi در هرچی تودلته بریز بیرون7 گفته است:
Zahra.HD شاید بتا پانکراس از جزایر لانگرهانس
مترشحه انسولین
نقش مغفول در رشد علاوه بر تنظیم قند خون به عهده داره
نمیدونم چرا اما این به نظرم اومدمیتونی توضیح بدی بخش اول رو؟
مثلا نادیده گرفته شدن نقشش تو رشد؟
یا این که بلدی کنار کار اصلیت به چیزای دیگه هم بپردازی؟وقتی که انسولین نباشه که سلول قند داشته باشه رشد هم اتفاق نمی افته
شاید از بیرون بلد باشم و دارای مهارت های مختلف باشم
اما واقعا خودم احساس نمیکنم کامل بهشون بپردازم
نادیده گرفتن نقش رشد
برای خودم جالب بود به خودم نسبت دادیش
واقعا هدف تو این دنیا رشد کردنه نه شهوت و جاه طلبی و... -
جدی کسی نیست بزنمش؟!
-
کم کم دارم به سمت پشیمونی میرم ولی دیگه چاره ای ندارم
-
عیب نداره یاد میگیرم کم کم…
-
دیگه دلی ندارم که بخواد بشکنه...
-
این روزها بیشتر از قبل دارم خودمو میفهمم...
فهمیدم لازم نیست همیشه قوی باشم، لازم نیست همیشه بجنگم، لازم نیست برای همه توضیح بدم یا خودمو ثابت کنم... من هنوز ۲۱ سالمه که ۴ سالشو توی خونه بودم و قبلشم بچه بودم حق دارم که همه چیزو یاد بگیرم جای اینکه انتظار بلد بودنو توی هرجا از خودم داشته باشم...
گاهی فقط باید یک قدم عقبتر سکوت کنم به خودم نگاه کنم و انتخاب کنم که چی برای آرامشم بهتره.
مدتیه تصمیم گرفتم یه نسخهی جدید از خودم بسازم
نسخهای که کمتر به دلش میریزه کمتر فکر میکنه
نسخهای که مرزهاش مشخصه...
دیگه خودمو مجبور نمیکنم با هر کسی ارتباط داشته باشم
دیگه لازم نیست هر کسی رو تحمل کنم یا انتظار بودن از کسیو داشته باشم .
دارم یاد میگیرم سکوت هم میتونه انتخاب باشه
نگفتن بعضی حرفها یعنی احترام به خودم...
و فاصله گرفتن از بعضا یعنی رسیدن به آرامش
این روزها دارم بیشتر میفهمم که ارزشم وابسته به رفتار هیچکس نیست...
ذهنم رو دارم مرتب میکنم...
مرزهام رو دارم میسازم..
و کمکم دارم به یک نسخهی آرومتر محکمتر و آگاهتر از خودم تبدیل میشم.
jahad_121 خیلی از حرفایی که زدی متشکرم

-
فرض کن حالا بعد دانشگاه زندگی کارمندی رو شروع کنی
عالیههههههه
یعنی درصد تفاوت زندگی آدما با هم صفره
آخه واقعا این زندگی نیست
زندگی کی گفته اینه
کی مجبور کرده آدما روند زندگی همدیگه رو مدام تقلید کنن؟پس اونی که مدام تو زندگیش کتاب نوشتع ، کشف کرده پژوهش کرده
اون چه نوع زندگی ای داشته ؟ بقیه فقط عروسک خیمه شب بازی بودن که... فقط برای یه درصد کم در جهت خواسته های اونا تلاش کردن
واقعا این درست نیست ،
اینکه یه حقوق داشته باشی و هر روز سر یه ساعت بری سر کار و بیای و یه روتین هر روز طی بشه که زندگی خیلی کسل کننده است
یعنی همین الان ، الان خیلی کسل کننده است
ولی اگه آینده هم همینه
کل زندگی روند کسل کننده ایه، جذابیتی نداره، آدم بمیره بهتره تا صرفا اینجوری یه چرخه زندگیو طی کنه -
از روزی که فهمیدم من شخصیت اصلی ( قهرمانی که دنیا رو نجات میده ) نیستم زندگیم خیلی خوب شده



شعردانه
