هرچی تو دلته بریز بیرون 5
-
قبلااینجا میشد گم شدتوحرفاتوشوخیا
میشدخندیدازته دل
چرادیگه نمیشه؟!
ینی تومجازیم انقدازهم دورشدیم؟! -
سلام بچه ها
-
ایلین حیدرزهی گرامریست های آلاء تجربی بچه های تجربی کنکور 1402replied to مهشید حسن زاده 0 on آخرین ویرایش توسط انجام شده
مهشید حسن زاده 0 در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
قبلااینجا میشد گم شدتوحرفاتوشوخیا
میشدخندیدازته دل
چرادیگه نمیشه؟!
ینی تومجازیم انقدازهم دورشدیم؟!دقیقا
از وقتی همه بچه ها رفقا خوبمون رفتن تو دلی هم سرد شده -
مهشید حسن زاده 0 واکسن زدی؟
-
ایلین حیدرزهی اوهوم
-
یه روز خوبو میبینم
که خورشید
از پس ابر سیاه گریه
میخنده ( : -
@narjes-hashemi در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
Sharllot بیب بیب
هعییی فردوسی کجایی ببینی این سحر چقدر در اصلاح تکمیل و الخلفه ی زبان پارسی نقش بِسازایی رو ایفا میکنه اصلا غیرقابل جبران
عااا من که گفتم این معرفیمو نادیده بگیر،ببین خود نمایش نامه ذاتا سلیقه پسنده هرکسی نمیره سمتش بعد حساب کن این دیگه کودک نوجوان بوده بعد تازه بدون اجرا تصورش کردی بعد تازه قوی تراز اینم کار کردناشکال نداره برا تجربه خوب بود ولی
یسسسس تو این سبک دیگه روم حساب میشه باز کرد
بیا تا بگمبیب انقد بیب بدی نباش به بیب گفتن من گیر نده
هی هی فردوسی رو تو گور نلرزون خو
نههه قشنگ ۵بعدی تصورش کرده بودممم مثلا جاهایی ک عنکبوت نزدیک میشد صدای پاهاش میومد و یه نسیمی میزد ب فیس آدم یا وقتی رو پوست اون حیوونه .. چی بود!؟ .. عا خوک رو اون ک حکاکی میکرد قشنگ مور مور میشدم ( نرجس من هنوزم نمیتونم تصور کنم نوشته هاش چجوری بوده ️ )
عار بابا تجربه شد من انقد رمانای تخیلی مزخرف خوندم این خیلی بهتر بود
جون بوگو گوشم با توئه -
@narjes-hashemi در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
Sharllot کجایی تو دختر؟
تو دیگه نرووکجا برم دتر
من هنو کمین کردم برا تولد ۴سالگی اکانتم
بیا بغلم وایب مثبت 🥺 -
marylb در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
Sharllot در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
marylb
بح بح ماریییی ( هی من دستم میره برا نوشتن ماری لب )
پرستار اعظم احوال شما
خوش اومدیسلامممم
مرسی
حال و احوالبخوبیت عزیزم
-
amirh_hmyf احوال شریف!؟
بقول یکی .. ریسِنتات چرا ایجوری!؟ -
روزی هیزم شکنی در یک شرکت چوب بری دنبال کار می گشت و نهایتا توانست برای خودش کاری پیدا کند. حقوق ومزایا و شرایط کار بسیار خوب بود، به همین خاطر هیزم شکن تصمیم گرفت نهایت سعی خودش را برای خدمت به شرکت به کار گیرد.
رئیسش به او یک تبر داد و او را به سمت محلی که باید در آن مشغول می شد راهنمایی کرد.
روز اول هیزم شکن 18 درخت را قطع کرد. رئیس او را تشویق کرد و گفت همین طور به کارش ادامه دهد. تشویق رئیس انگیزه بیشتری در هیزم شکن ایجاد کرد و تصمیم گرفت روز بعد بیشتر تلاش کند اما تنها توانست 15درخت را قطع کند.
روز سوم از آن هم بیشتر تلاش کرد ولی فقط 10 درخت را قطع کرد. هرروز که می گذشت تعــداد درخت هایی که قطع می کرد کمتر و کمتر می شد. پیش خودش فکرکرد احتمالا بنیه اش کم شده است.
پیش رئیس رفت و پس از معذرت خواهی گفت که خودش هم از این جریان سر در نمی آورد.
رئیس پرسید:آخرین باری که تبرت را تیز کردی کی بود؟
هیزم شکن گفت: تیز کردن؟
من فرصتـی برای تیز کردن تبرم نداشتم تمام وقتم را صرفقطع کردن درختان می کردم!
راستی آخرین باری که تبرتان را تیز کردید کی بود؟؟؟ -
Mr.Fantastic میبینم که خوش برگشتی..!!
چطوری تو مرد؟؟ -
Mr.Fantastic تجربی اپ کاتالیزورهای آلاء دانش آموزان آلاءreplied to خانومِ_دوست_داشتنی on آخرین ویرایش توسط انجام شده
خانومِ_دوست_داشتنی
خداروشکر.میگذره
کنکور دادی؟اوضاع احوال چطوره؟ -
این پست پاک شده!