-
najafiali78 ما را درین زندان غم من بعد نتوان داشتن
بندی مگر بر پانهد، قفلی مگر بر در زند
وحشی ز بس آزردگی زهر از زبانم میچکد
خواهم دلیری کاین زمان خودرا براین خنجرزند -
آسمان ِ آبی
دلا مشتاق دیدارم غریب و عاشق و مستم
کنون عزم لقا دارم من اینک رخت بر بستم -
این پست پاک شده!
-
@m__sadra__b ما را همه شب نمی ببرد خواب
ای خفته ی روزگار دریاب