Your browser does not seem to support JavaScript. As a result, your viewing experience will be diminished, and you have been placed in read-only mode.
Please download a browser that supports JavaScript, or enable it if it's disabled (i.e. NoScript).
z.e تا مهر نگار باوفایم بگرفت
من بودم و او چو کیمیایم بگرفت
او را به هزار دست جویان گشتم
او دست دراز کرد و پایم بگرفت !
erfanyy تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد وجود نازکت آزرده گزند مباد
Ainoor در دیاری که در آن نیست کسی یار کسی کاش یارَبّ که نیفتد به کـسی کار کـسی
z.e یا رب نگاه کسی به کسی آشنا مکن گر میکنی کرم کن و جدا مکن (نمیدونم شعر درست نوشتم یا نه)
Ainoor نیست در شهر نـگاری که دل ما ببَرد بختم ار یـار شود، رختم از اینجا ببَرد
z.e دلا دیوانه شو دیوانگی هم عالمی دارد در این ایام دیوانگی هم مرهمی دارد
z.e دیر آمدی ای نگار سر مست زودت ندهیم دامن از دست
Ainoor دامن مکش به ناز که هجران کشیده ام نازم بکش که ناز رقیبان کشیده ام
erfanyy من از روییدن خـار سرِ دیـوار دانـستم که ناکس، کس نمیگردد بدین بالانشینیها
z.e از خدا خواهیم توفيق ادب بي ادب محروم ماند از فیض رب !
erfanyy بی ادب تنها نه خود را داشت بد بلکه آتـش در همه آفـاق زد
z.e دیوانه تر از خویش کسی می جستم دستم بگرفتند و به دستم دادند !
erfanyy دیدی که مرا هیچـکسی یاد نکرد جز غم که هـزار آفرین بر غـم، باد
z.e در خواب دوش پیری، در کوی عشق دیدم با دست اشارتم کرد، که عزم سوی ما کن ..
erfanyy نور خورشید در جهان فاش است آفت از ضعف چشم خفاش است
z.e ترکیب پیالهای که در هم پیوست بشکستن آن روا نمیدارد مست !️
erfanyy تا عهد تو دربستم، عـهد همه بشکستم بعد از تو روا باشد، نقض همه پیمانها
z.e ای دل چو زمانه میکند غمناکت هر دم برود ز تو روان پاکت می خور که زمانه دشمنی غدار است
erfanyy تا جهان باقی و آیین مـحبت باقیست شهر حافظ همهجا ورد زبان خواهد بود
z.e دوش میآمد و رخساره برافروخته بود تا کجا باز دلِ غمزدهای سوخته بود
رسم عاشقکُشی و شیوهٔ شهرآشوبی جامهای بود که بر قامتِ او دوخته بود
گرچه میگفت که زارَت بِکُشم میدیدم که نهانش نظری با منِ دلسوخته بود !