-
pouya hosein pour
توکجایی تا مرا خندان کنی
لطف و احساس چون خداوندان کنی -
zeinab dehghani
یار را باید در غمت بینی
چون یار باشد غم مبینی -
pouya hosein pour
(باشه خودم میگم)
یاران چو غریبانند
رفتند از این خانه -
pouya hosein pour
هرکه سودای تو دارد چه غم از هردوجهانش
نگران تو چه اندیشه وبیم از دگرانش -
zeinab dehghani
شیر و شاه شدن چه سودیست
که خداییست ولی در برت نیست -
pouya hosein pour
تا کی ب تمنای وصال تو یگانه
اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه -
همي وعده دهي امروز و فردا
همين امروز و فردايت مرا کشت -
pouya hosein pour
ترسم ای مرگ!نیایی و من پیرشوم
وینقدر زنده بمانم ک ز جان سیرشوم -
zeinab dehghani
مرگ را چون سعادت بیش نیافت
پرده افکند و مرا در خویش بکرد -
pouya hosein pour
دلا در عاشقی ثابت قدم باش/که دراین ره نباشد کار بی اجر -
parisa khany
رهرو آن نیست که گه تند و گهی خسته رود
رهرو آنست که آهسته و پیوسته رود -
pouya hosein pour
دستم نداد قوت رفتن به پیش یارچندی به پای رفتم و چندی به سر شدم
تا رفتنش ببینم و گفتنش بشنوم
از پای تا به سر همه سمع و بصر شدم
-
mohamd. دانش آموزان آلاء اخراج شدهreplied to zeinab dehghani on آخرین ویرایش توسط mohamd. انجام شده
zeinab dehghani ماهم این هفته برون رفت و به چشمم سالی است
حال هجران تو چه دانی که چه مشکل حالی است
@دانش-آموزان-آلاء -
mohamd. در " مشاعره " گفته است:
zeinab dehghani ماهم این هفته برون رفت و به چشمم سالی است
حال هجران تو چه دانی که چه مشکل حالی است
@دانش-آموزان-آلاءتو با این مردم کوته نظر در چاه کنعانی
به مصر آ تا پدید آیند یوسف را خریداران -
Abolfazl Sattari ننگرد دیگر به سرو اندر چمن
هر که دید آن سرو سیم ندام را -
mohamd. در " مشاعره " گفته است:
Abolfazl Sattari ننگرد دیگر به سرو اندر چمن
هر که دید آن سرو سیم ندام راآری برو که خانه ز بنیاد کنده ای. حسن و هنر به هیچ ، ز عشق بهشتی ام. شرمی نیامدت که ز چشمم فکنده ای؟
غزل معاصر
-
Abolfazl Sattari یار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیم
دولت صحبت آن مونس جان مارا بس -
mohamd. در " مشاعره " گفته است:
Abolfazl Sattari یار با ماست چه حاجت که زیادت طلبیم
دولت صحبت آن مونس جان مارا بسسیمای تو می وزد، و آب بیدار می شود. می گذری ، و آیینه نفس می کشد.
سهراب سپهری
-
دنگ...دنگ...
ساعت گیج زمان در شب عمر
می زند پی در پی زنگ..