هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
Gharibe Gomnam
آره اینی ک تو میگی قبول دارم جفتتون خواهرید
ولی خواهر برادری فرق میکنهدُژَم
آره اینوچون تجربه ای نکردم نمیتونم چیزی بگم -
آدم هر چی بزرگتر میشه به خواهر و برادرش نزدیک تر میشه و معنای وجودی خانواده رو بیشتر و بهتر میفهمه
که چقد موندنی هستنلیلی_
کاملا موافقم کاملااااا -
-
آدم هر چی بزرگتر میشه به خواهر و برادرش نزدیک تر میشه و معنای وجودی خانواده رو بیشتر و بهتر میفهمه
که چقد موندنی هستن -
ما یه زمانی گوسفند داشتیم البته گله نداشتیم دوتا بره کوچولو داشتیم انقدرررر منو خواهرم گفتیم بره میخوایم که پدرم رفت دامداری دوتا گرفت اورد
یه نر و ماده خیلی ناز بودن ولی مسئله اینجاست چون تو شهر بودیم زیرپارکینگ بو میگرفت مادرم هی غر میزد ایناهم خیلی شیطون بودن هی فرار میکردن مادرمم هی غر میزد اینطور شد که بردیمشون باغ دور از شهر و تا پنج ماه هر روز میرفتیم اونجا براشون غذا جمع میکردیم تا بزرک شدن و سرشونو بریدیم🥺
-
-
Gharibe Gomnam
خواهرم اینو دیده میگه پشمشو میخوام شونه کنم -
روز اول عید ساعت دوازده سال تحویله
شبش میشه شب قدر دوم یعنی شب بیست و یکم
فک کن تو ۲۸ بری نجف
شب قدر اول یعنی ۱۹ ماه رمضون نجف باشی
۲۹ ام روز ضربت خوردن امام علی بری کوفه دقیقا محل شهادت
و بعدش بری کربلا
سال تحویل و شب قدر دوم و کربلا باشی🥲🥲🥲🥲🥲🥲 -
لیلی_
امیدوارم اینطوری باشه
مامانم میگه الان چون تو ی خونه اید اینجورید
اگ مستقل شدین جفتتون اون موقع میدونید چقد غنیمتین واس هم
ولی من اینطوری فک نمیکنم
این سردی که 6 7 ساله بینمونه با این چیزا نمیره -
لیلی_
امیدوارم اینطوری باشه
مامانم میگه الان چون تو ی خونه اید اینجورید
اگ مستقل شدین جفتتون اون موقع میدونید چقد غنیمتین واس هم
ولی من اینطوری فک نمیکنم
این سردی که 6 7 ساله بینمونه با این چیزا نمیرهدُژَم
بلاخره یه نفرتون باید تلاش کنن که این جو سرد رو بشکنن اگه هیچ تلاشی نشه هیچوقت درست نمیشه -
ما یه زمانی گوسفند داشتیم البته گله نداشتیم دوتا بره کوچولو داشتیم انقدرررر منو خواهرم گفتیم بره میخوایم که پدرم رفت دامداری دوتا گرفت اورد
یه نر و ماده خیلی ناز بودن ولی مسئله اینجاست چون تو شهر بودیم زیرپارکینگ بو میگرفت مادرم هی غر میزد ایناهم خیلی شیطون بودن هی فرار میکردن مادرمم هی غر میزد اینطور شد که بردیمشون باغ دور از شهر و تا پنج ماه هر روز میرفتیم اونجا براشون غذا جمع میکردیم تا بزرک شدن و سرشونو بریدیم🥺
Gharibe Gomnam
من دوسال پیش داداشم رف دوتا توله سگ خیلی خوشکل کوچولو خرید برد خونه باغ گذاشت
ی شبم تو پارکینگ خونه مون بودن اینقد خوشکل بودن
هر روز بمدت دو هفته روزی 2 بار برای این دوتا توله خوشکل میرف تا خونه باغ خارج شهر می اومد غذا براشون میبرد
داداشم رفت سفر بابام روز بعدش براشون غذا برد
ی صحنه ای دیده بود بهش فک میکنم موهام سیخ میشه
دوتاشون پیچیده بودن بهم دماشون کنده شده بود و ب طرز عجیبی مرده بودن
هیچوقت نتونستیم بفهمیم چرا -
?Sleep
I don't think so -
ما یه زمانی گوسفند داشتیم البته گله نداشتیم دوتا بره کوچولو داشتیم انقدرررر منو خواهرم گفتیم بره میخوایم که پدرم رفت دامداری دوتا گرفت اورد
یه نر و ماده خیلی ناز بودن ولی مسئله اینجاست چون تو شهر بودیم زیرپارکینگ بو میگرفت مادرم هی غر میزد ایناهم خیلی شیطون بودن هی فرار میکردن مادرمم هی غر میزد اینطور شد که بردیمشون باغ دور از شهر و تا پنج ماه هر روز میرفتیم اونجا براشون غذا جمع میکردیم تا بزرک شدن و سرشونو بریدیم🥺
Gharibe Gomnam پایان تلخی بود
-
دُژَم
بلاخره یه نفرتون باید تلاش کنن که این جو سرد رو بشکنن اگه هیچ تلاشی نشه هیچوقت درست نمیشهGharibe Gomnam در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
دُژَم
بلاخره یه نفرتون باید تلاش کنن که این جو سرد رو بشکنن اگه هیچ تلاشی نشه هیچوقت درست نمیشهقطعا
میخام روزی که به ارزوم رسیدم اولین قدمو برای آشتی بردارم -
Gharibe Gomnam پایان تلخی بود
@jahad-20
آره ما براشون گریه کردیم ولی گوشتشونم خوردیم