هرچی تودلته بریز بیرون۶
-
سلف هم که ساعت 11 انگار نذری می دن انقدر شلوغه صفش
-
اصلا زمان. نو
زمان
11 ونیم کلاس (شیمی)
تا 1
1ونیم کلاس ریاضی استاد مهندسی ها
تا 3
3 نیم ریاضی استاد خودم
تا 5
5ورب یا 5و20 ریاضی 2 استاد خودم تا 6و45فردا هم زبان
کوییز 3 تا فصل شیمی هم دارم که فصل 6 خودش انگار 3 فصله
اگر این زبان تو دست و پا نبود خوب بود
حسابی شیمی می خوندم -
️
-
️️️️️️️️️
-
️️️️️️️
-
️️️️️️️️️
-
️️️️️️️️️️️️️
-
️️️️️️️️️️️️️️
-
️️️
-
Akito فارغ التحصیلان آلاء دانشجویان مهندسیپاسخ داده شده به Akito درحدود 18 ساعت پیش آخرین ویرایش توسط انجام شده
Akito در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
امروز تا قبل از ظهر، میخوام با یه کشیدن یه پرسپکتیو خفن الاخونه رو به آتش بکشم
فهمیدم بهتره خودمو برای میانترم نقشه کشی و ریاضی و امتحان شیمی آماده کنم و اینو بذارم برای بعدا
فعلا خودتونو با این سرگرم کنین تا ببینیم چی میشه...
-
ریخت در پیمانه ام روز ازل از هر چه داشت
دید مقداری سرش خالی است، پس غم آفرید... -
خوابگاه
دانشگاه
خوابگاه
دانشگاه
خوابگاه
دانشگاه
و من به خاطر دومی
از همه چی می گذرم و تحمل می کنم اولی رواینجا هیچی هیچی هیچیییییی نداره
جز یک دانشگاه هم که خیلییی خوبه
اگر سطح علمی ش خوب نبود
بی شک بر می گشتم یا مهمان می شدم شیراز
اگر بتونم ترم ها تابستان یا ترم ها بالا تر تو این سال ها مهمان می شم
اینجا طاقت موندن ندارم هیچی نداره
حس کویر رو بهم میده
بافت شهریش اصلا انگار نه انگار مرکز استانه
نمی دونم شاید به خاطر مقایسه ای که همش تو ذهنم با شهرستان و شیراز می کنممن شدیدااا نیاز دارم به طبیعت سر سبز و کوه و
کوهنوردی یا پیاده روی کنار ابشار شهرمون️
اینجا
خبری از اینا نیست که نیست
و من زندانی شدم تو این خوابگاه و دانشگاه بین حجم زیاد درساماصلا م روحیه بچه ها که می رند بیرون رو نمی فهمم
د اخه تا کی می خوایید برید کافه و بازار و رستوران این محیط های مزخرفکه چی!؟ به این می گید بیرون رفتن!!!!؟؟؟
خیلی شهر خفنی هم هست!
بگم جاذبه جالبی داشته باشه
میگند داره ولی نه
هعیی اصلا از بافت شهری از اب هوا و هوا سرد و خشک ش
فقط حس کویر و خفقان و تو سرما رو بهم میده -
-
هعیی
دوباره کوه نوریدی ها صبح زود مون.
دوباره تابستون و بهار
دوباره اون پاییز پر شکوه خیابانن ها
دوباره اون خیابانی که افتاب نورش زیاد پیدا نمی شد از بین شاخه ها درخت هاامن
من
هعییی
صبوری می کنم. تا بهمن️🥺که هوا هم اینجا زندانیست
هر چه با من اینجاست
رنگ رخ باخته استاندر این گوشه خاموش فراموش شده
کز دم سردش هر شمعی خاموش شده
باد رنگینی در خاطرمن
گریه میانگیزدارغوان پنجه خونین زمین
دامن صبح بگیر
وز سواران خرامنده خورشید بپرس
کی بر این درۀ غم میگذرند؟ارغوان،
شاخه همخون جدا مانده من
آسمان تو چه رنگ است امروز؟
آفتابیست هوا؟
یا گرفتهاست هنوز؟🥺 -
می دونم اونجا هم برگردم
تایم بین دو ترم
دلم برای دانشگاه و استادا و کلاس ها تنگ میشه🥺
زندگی
زندگی.
هعیییخیلی عجیبی خیلیی خیلیییییی
-
زمستان سخت اروپا در راهه واسه همین برای همدردی برق رو قطع کردن
-
بیا بنویسیم روی خاک
رو درخت، رو پر پرنده، رو ابرا -
آن شب که تو بی من
بودی گل ناز آن بزم طلایی
بگو یار که بودی -
آن شب که فکندی
جان من بی دل در سوز جدایی
گرفتار که بودی -
آغوشت در رقص طرب جای که بود
در گوشت آوای دلآرای که بود
133821/134002