هرچی تودلته بریز بیرون۶

[Yazdan 1]

[Fa D]

جانم

الکی مثلا یکی منو صدا کرد؟
انقد کسی صدام نمیکنه دارم خل میشم

[Yazdan 1]

[مهشید غضنفرآبادی]

سر کلاس بودیم یکی از پسرا خوابیده بود یهو استاد اومد زد رو شونش گفت خوابی؟ پسره پرید هول شد گفت نه آقا دراز کشیده بودیم! هیچی دیگه همه داشتن صندلی ها رو گاز می زدن.

[مهشید غضنفرآبادی]

mriaw ملت تو خونه شون میز بیلیارد و تردمیل و سونا و جکوزی دارن، اونوخت ما تنها امکانات ورزشی مون یک میله بارفیکس بود که اونم مامانم زده تو کمد روش لباس آویزون می کنه.(وضعیت پسر همسایمون)

[مهشید غضنفرآبادی]

mriaw الان بچه شیش ماهه تخت دو نفره داره

واسش موزیک لایت میذارن با نور کم تا بخوابه

اونوقت زمان ما میذاشتنمون رو پاهاشون به حالت سانترفیوژ....

انقد تکونمون میدادن تا پلاسمای خونمون جدا میشد میرفتیم تو کما ..

بد میگفتن چه معصومانه خوابیده!!!

[Abolfazl Gh]

این پست پاک شده!

[گلاره پور امینی]

این پست پاک شده!

[aaa bbb]

یادش بخیر هیچ چیز خوشحال کننده تر از این نبود که تو امتحان به جای “توضیح دهید” بنویسن “نام ببرید”

[aaa bbb]

شادی ها و تفریحات سالم ما تو کلاس اینه که با یه میخ صندلی استاد رو سوراخ سوراخ میکنیم
سپس یه سرنگ ترجیحن بزرگ را از آب(در صورت موجود آب سالم) پر کرده و به اسفنج داخل صندلی تزریق میکنیم
پس از نشستن شخص مربوطه رو صندلی دل بچه ها شاد و پای استاد خنک میشود
تبصره:
برای شادی بیشتر مجوز استفاده از سس قرمز به جای آب نیز داده میشود

[aaa bbb]

[jahad.20]

[jahad.20]

دکترم رفتم گفته مشکلی نداری‍️

[nazanin dastyari 0]

رفتم دندونپزشکی برای جراحی دندون عقل...
دکتر اومد کارشو شروع کنه گفت:

نترس سعید یه جراحی کوچیکه...

نترس سعید یه جراحی کوچیکه...

گفتم باشه ولی من سعید نیستم

گفت میدونم سعید اسم خودمه

[nazanin dastyari 0]

حیف نون کیسه ی سیمانو
انداخته بود رو کولش میبرد.
مهندس بهش میگه :
چرابافرغون نمیبری؟
میگه: بافرغون امتحان کردم،

[Fa D]

‏در آینده از اوصاف نیک بعضی مردگان این چنین یاد خواهد شد:

١. خدا بیامرز همیشه online بود.
٢. در طول عمرش هرگز کسی را block نکرد
٣. هرگز کسی را با هیچ comment ی نرنجاند
۴. هرگز در like کردن کوتاهی نمی‌کرد

۵. ثروت مندان را share و فقرا را tag
می‌نمود️

[Yazdan 1]

این پست پاک شده!

[Yazdan 1]

این پست پاک شده!

[kimia_es_afshar]

یه قاصدک
تو حیاط پیدا کردم
تو گوشش آرزو کردم و مثل فیلما
سپردمش دست باد
صاف رفت تو مستراح

[kimia_es_afshar]

دخترخاله 6 ساله ام با اخم کارتون میدید.
گفتم:چرا اخم کردی؟!
گفت: از بس سانسور کردن اصن نفهمیدم چی شد!!!!!
.
.
.
خدا شاهده من تا 15سالگی دنبال مغازه بچه فروشی بودم
واسه خودم یه داداش بخرم!!!1