خسته ام
از این زندان که نامش زندگیست
پس قشنگی های دنیا دست کیست؟...
Sobhan.1999
دیدگاهها
-
-
بماند به یادگار
https://www.myahanghaa.ir/mandana-khazraei-bagh-khoshkideh.htmlخداحافظ آلا
-
نمیدانم جهان تار است یا من تار میبینم....
-
زندگی یعنی
از هر چیزی
مقداری به جا می ماند ...
دانه های قهوه در شیشه،
چند سیگار در پاکت،
و کمی درد در آدمی...!#تورگوت_اویار
-
کودکیام را دوست داشتم
روزهایی که به جای دلم
سرِ زانوهایم زخم بود ...! -
تا خرمنت نسوزد
تشویش ما ندادنی -
هیچوقت ...
برای فهمیده شدن فریاد نزنید !
آن که شما را بفهمد ...
صدای سکوتتان را بهتر میشنود ...#جبران_خلیل_جبرا
-
کجای این شب تاریک
به روی ماه در بستی
نه می گویی نه میدانم
کجا ماندم کجا هستی... -
دردِ من،
آرامِ جانِ دیگران است
خوش به حالِ دیگران... -
جانم فداي زلف تو
آن دم كه پرسمت
كاين چيست؟موي بافته!
گويي كه دام توست...!اميرخسرو_دهلوى
-
حفظ کن این غزلم را که به زودی شاید
بفرستند رفیقان به تو این بندش را
منم آن شیخ سیه روز که در آخر عمر
لای مو های تو گم کرد خداوند را
کاظم-بهمنی -
باز آی و
دلِ تنگِ مرا
مونسِ جان باش ...#حضرت_حافظ
-
حمید مصدق
تـــــوبــه مـــن خندیدی و نمیدانستی
مـــن به چه دلهره از باغـــچه همســـایه
ســــیب رادزدیدم !
باغبــــان ازپی مــــن تنددوید
ســــیب دندان زده را دست تودید
غضب آلــــود به من کردنـــگاه
ســـیب دندان زده ازدســت توافتادبه خــــاک
و تـــو رفتــی وهنـــوز سالهــــاست
که درگـــوش من آرام آرام
خش خش گام توتکرارکنان میدهد آزارم
ومن اندیشه کــنان
غرق این پنــــدارنم
که چرا باغچه کوچک مــا ســـیب نداشت.... .
پاسخ فروغ فرخ زاد
مـــن بــه توخنـــدیدم
چــون کــه میدانســـتم
تو به چه دلهره ایی ازباغچــه همــسایه
ســیب رادزدی
پـــدرم ازپـــی توتند دوید
ونمـــیدانستی باغــبان باغــچه همسایه
پـــدرپـــیرمـــن است.
مـــن به توخنـــدیدم
تاکـــه باخــنده به تــوپـــاسخ عشق تـــوراخالـــصانه بدهم
بـــغض چشـــمان تـــولیـــک
لرزه انداخت به دستان من و
ســــیب دندان زده ازدســت مــــن افتادبــه خـــاک
دل مـــن گفت : بــــرو
چون نمیـــخواست بـــه خاطر سپارد
گریــــه تلخ تـــورا...
ومـــن رفتم وهنوز سالهاست
که درذهـــن من آرام آرام
حیرت وبغــــض توتکرارکنان
میــــدهد آزارام
ومــــن اندیشه کنان غرق دراین پندارم
کـــه چه میشد
اگـــرباغچه خانـــه ی ما سیب نداشت
شعر اقای جواد نوروزی از زبان سیب
دخترک خندید و
پسرک ماتش برد !
که به چه دلهره از باغچه ی همسایه، سیب را دزدیده
باغبان از پی او تند دوید
به خیالش می خواست،
حرمت باغچه و دختر کم سالش را
از پسر پس گیرد !
غضب آلود به او غیظی کرد !
این وسط من بودم،
سیب دندان زده ای که روی خاک افتادم
من که پیغمبر عشقی معصوم،
بین دستان پر از دلهره ی یک عاشق
و لب و دندان ِ تشنه ی کشف و پر از پرسش دختر بودم
و به خاک افتادم
چون رسولی ناکام !
هر دو را بغض ربود...
دخترک رفت ولی زیر لب این را می گفت:
" او یقیناً پی معشوق خودش می آید ! "
پسرک ماند ولی روی لبش زمزمه بود:
" مطمئناً که پشیمان شده بر می گردد ! "
سالهاست که پوسیده ام آرام آرام !
عشق قربانی مظلوم غرور است هنوز !
جسم من تجزیه شد ساده ولی ذرّاتم،
همه اندیشه کنان غرق در این پندارند:
این جدایی به خدا رابطه با سیب نداشت!
-
خروش موج
با من می کند نجوا:
که هر کس دل به دریا زد رهایی یافت#فریدون_مشیری
-
آه ! ای سنگ که مهرت به دل من افتاد !
هیچکس در دل من بعد تو الماس نشد ...#علی_نیاکوئی_لنگرودی
-
بعدها
متوجه می شوید
"شب"
برای خواب نیست -
عاشق آن نیست که هردم طلب یار کند
عاشق آن است که دل را حرم یار کند -
گاهی اوقات ، لذتِ نفس کشیدن در میان گندمزار موهایش را از دست می دهیم به بهانه های بی منطق ...
گاهی ، غزلِ چشم هایش، مرثیه ای می شوند که هیچ می انگارند نگاهِ دیگران را ...
بی آنکه سپیدی موهایش را دریابیم ،فراموش می کنیم اندوهِ یخ بسته در دستانِ زنی ، که از طلوع چشم هایش تا غروبِ قلبی که مُرد ، پاسبانی بود برای دل خستگی هایمان .
گاهی کسی چنان از دست می رود ، که می رود ...شروین_دخت_سپهری
-
حال دل با تو نگویم که نداری غم دل
با کسی حال توان گفت که حالی دارد
-
در کوی نیک نامان مارا گذر ندادند
گر تو نمی پسندی تغیر کن قضا را
♥شعردانه♥
موسیقی کده🎵
♥شعردانه♥
♥شعردانه♥
♥شعردانه♥
♥شعردانه♥
♥شعردانه♥
♥شعردانه♥
♥شعردانه♥
♥شعردانه♥
♥شعردانه♥
♥شعردانه♥
♥شعردانه♥
♥شعردانه♥
♥شعردانه♥
♥شعردانه♥
♥شعردانه♥
♥شعردانه♥
♥شعردانه♥
♥شعردانه♥