-
r sh در مشکلات مهم و اساسی گفته است:
Nika Mansourian من در این باره حرف نزنم خودشون حرف میزنند و منو می نشانند سر درس
حقیقتا به خاطر ماموریت پدرم همون اول تابستون دو هفته رفتیم یه شهر دیگه که اون یه جورایی تفریحی محسوب شد و همه چی بعد اون شروع شد (یعنی از ۱۵ تیر) که من نتونستم درست درس بخونم و هر روز فشار خانواده بیشتر شد ه چرا نمیخونی؟ چرا اینطوری ؟ چرا اونطوری
وگرنه قبل از اول تیر من میانگین مطالعه هفتگی ام ۷۲ ساعت تا ۶۸ ساعت بوده
اوضاعم خیلی بهم ریخته و استراحت هام حالمو خوب نمیکنهخیلی درده که الان یه ذره هم نمیتونم بخونم
-
@roghayeh-eftekhari در مشکلات مهم و اساسی گفته است:
يعني چي كه بدتر شد؟مادر و پدرتون هيچي بهش نگفتن؟
چرا دعواش میکنن ولی خواهرم بسی انسان عجیبی است
زیادی پررو ه و خوب بلده حتی بعد از اینکه دعوایش کردند خودشو تو دل والدینم جا کنه -
r sh يجورايي حرفاتون رو ميفهمم نميشه همون سكوت رو ادامه بديد؟ و يخورده دور بشيد اومد تو اتاقم اصلا نگاهش نكنيد اون به ازاي سنش ميخواد همه بهش توجه كنن حالا به هرروشي اصلا براش مهم نيست شما اذيت ميشيد يانه؟
من جاتون باشم صدبرابر خواهرم خودم تو دل مامان و بابام جا ميكنم و كاملا خودم نسبت به آزار هاش بي تفاوت نشون ميدم البته كه قطعا بشدت سردرد ميگيرم وعصبي و دلخور ميشم...ولي بي محلي راهشه -
r sh فكركردم با تذكر درست بشه اما نشد پس راهش همينه اينقدر بي تفاوت بشيد كه انگار اصلا اذيت و آزاري نيست(ميدونم سخته و اذيت ميشيد)
مثلا شما داريد همينطوري يه كتاب غير درسي ميخونيد مياد داخل اتاق حالا طبق روال ببينه درس ميخونيد يانه بعد داد وبيداد ميكنه خب؟ مامان و باباتونم ميان طرف اونو ميگيرن درسته؟
شما كاملا بيخيال نگاهشون كنيد(ميدونم خيلي اذيت ميشيد)هيچي نگيد با توجه به چيزايي ميگيد هرحرفي كه بزنيد باعث كشدارتر شدن بحثتون ميشه كاملا بيخيال رفتن بيرون فوقش كتابم ميبرن شما بلندشين يكار ديگه بكنيد بالاخره دست از سرتون برميدارن
اگه تهديدتونم كردن به اينكه اگه درس نخوني بايد بري سركار بدون بي احترامي، كاملا متين و آروم بگيد كه من با اوضاع اصلا نتونستم درس بخونم و كار كردن به اين فشار رواني ترجيح ميدم(من خودموني گفتم شما محترمانه ترش كنيد)
بيشتر از اين ديگه راهي سراغ ندارم با يك روانشناس بايد صحبت كنيد
بازم من از دوستان ميپرسم اگه راه معقولي داشتن -
@roghayeh-eftekhari در مشکلات مهم و اساسی گفته است:
من جاتون باشم صدبرابر خواهرم خودم تو دل مامان و بابام جا ميكنم و كاملا خودم نسبت به آزار هاش بي تفاوت نشون ميدم
والدینم تنها ازم یه سر میخواهند و تنها با اون من را قبول میکنن ، اونم اینه که عالی درس بخونم ( توقع دارن روزی ۱۳-۱۵ساعت درس بخونم . چیزی که از توان من خارجه ، من همین الان سه ساعت رو به زور میخونم)
-
r sh بچه های تجربی راه ابریشم دانش آموزان آلاءreplied to Sachli on آخرین ویرایش توسط r sh انجام شده
@roghayeh-eftekhari در مشکلات مهم و اساسی گفته است:
r sh فكركردم با تذكر درست بشه اما نشد پس راهش همينه اينقدر بي تفاوت بشيد كه انگار اصلا اذيت و آزاري نيست(ميدونم سخته و اذيت ميشيد)
مثلا شما داريد همينطوري يه كتاب غير درسي ميخونيد مياد داخل اتاق حالا طبق روال ببينه درس ميخونيد يانه بعد داد وبيداد ميكنه خب؟ مامان و باباتونم ميان طرف اونو ميگيرن درسته؟نه اینکه کلا طرفش رو بگیرن ، در این طور موارد دخالت نمیکنن مگر اینکه خواهرم داد و بیداد نکنه که چرا درس نمی خونی اونا منو برای درس نخوندم دعوا میکنن
شما كاملا بيخيال نگاهشون كنيد(ميدونم خيلي اذيت ميشيد)هيچي نگيد با توجه به چيزايي ميگيد هرحرفي كه بزنيد باعث كشدارتر شدن بحثتون ميشه كاملا بيخيال رفتن بيرون فوقش كتابم ميبرن شما بلندشين يكار ديگه بكنيد بالاخره دست از سرتون برميدارن
بعید میدونم
اگه تهديدتونم كردن به اينكه اگه درس نخوني بايد بري سركار بدون بي احترامي، كاملا متين و آروم بگيد كه من با اوضاع اصلا نتونستم درس بخونم و كار كردن به اين فشار رواني ترجيح ميدم(من خودموني گفتم شما محترمانه ترش كنيد)
بيشتر از اين ديگه راهي سراغ ندارم با يك روانشناس بايد صحبت كنيد
بازم من از دوستان ميپرسم اگه راه معقولي داشتنواقعاً از کمک تان سپاسگزارم خیلی لطف میکنید
-
r sh من اگه جاي شما بودم هيچ جوره خانواده ام كوتاه نميومدن كتاب و جلوم باز ميكردم خواهرمم بياد ميبينه سرم تو كتابه ديگه ميره ولي دراصل من هروقت خودم دلم بخواد درس ميخونم(البته هميشه نه وقتايي كه ذهنتون نياز به استراحت و آرامش داره بقيش واقعا درس بخونيد كه ان شاءالله موفق بشيد)
-
@roghayeh-eftekhari کمی هم از این کارا میکنم
ولی خیلی استرس زا است