هرچی تو دلته بریز بیرون 3
-
@zedtwo در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
ینی شما 40نفر آنلاین هیچکدومتون نمیخواین برا سالگرد ازدواجتون کارت پستال بگیرین؟بی ذوقا
ما باید دنبال کارت پستال سالگرد شکست های عشقی متواترمون باشیم
-
Amin-Mehraji شکست ′ها′ که دیگه سالگرد نمیخاد
-
Amin-Mehraji اون دیگه تو حیطه کاری من نیس
-
ایهام در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
Amin-Mehraji شکست ′ها′ که دیگه سالگرد نمیخاد
جرا بابا میخواد. من با همه شون خاطره دارم
-
ایهام در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
تجربی در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
ایهام در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
تجربی در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
فاطمه ـ بوشهر در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
تجربی سلام
بعنوان چالش بهشون نگاه کن
اگه همینا نبود ممکن بود از روزای تکراری وبدون چچالش و یکنواخت خسته بشیمشکل اینجاست که تبدیل شده به استرس مزمن. یعنی تا یه خرده استرس میگیره بدن شروع میکنه به سست شدن و لرزیدن میدونم که باعثش کنکور هست یه مدت طول میکشه تا وقتی که ازاسترس دور میشم به حالت عادی برگردم هیچ فکرش رو نمیکردم اینطوری بشه
کاش من یخورده از استرس شمارو داشتم
وای وای وای نه. توبه ! دیگه کنکور تموم بشه دیگه هیچ وقت دور و بر استرس نمیرم کلاس زبان هم که میرفتم اونقدر استرس داشتم که مثلا قبل کلاس برای خودم مثلا درمورد الودگی صنعتی و اینا مطالعه میکردم و مثلا میخواستم لغات سخت تو کلاس استفاده کنم بعد اونقدر استرس داشتم که 1. استاد و بقیه همکلاسی ها هم استرس میگرفتن 2. خودم اونقدر استرس بالا بود که فقط میگفتم این به اصطلاح سخنرانی رو تمومش کنم بره با اینکه خیلی براش زحمت کشیده بودم. هنوز یادم نمیره یه بار یه لغتی بود proprietorial به معنی مالکیت... داشتیم در مورد زنان حرف میزدیم من اومده بودم یه سخنرانی طولانی ایجاد کرده بودم در مورد اینکه تو این کشور اکثرا اینطوریه که بعدا از ازدواج یه حس مالکیتی دارن نسبت به همسرشون و یه جورایی محدود کننده هست. من هی موندم تو این لغت میگفتم pr,pr ,pr ,pr ,pr اخرش گفتم just forget it,
منم یروزی همینجوری بودم،بشدددت استرسی،بس که بعد هرموقعیتی که بخاطر استرس خراب میشد،خودمو سرزنش کردم وسعی کردم از خودم دورش کنم که الان چیزی تخت عنوانش بزام تعریف نشده،اووووف خیلی بده
خاطره جالبی بودخب الان چطورید؟ من دیگه به هیچ وجه برای زبان استرس نمیگیرم دیگه. چون که دیگه کلاس زبان نمیرم موند برای بعده کنکور یه راه حلی هست برای این مدیریت استرس اونم برنامه ریزی هست... ولی تو شرایط غیر منتظره این برنامه ریزی زیاد کاربرد نداره
-
@zedtwo در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
تجربی در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
دوستان میدونین اسم ترکیب c6h6o2 چیه؟
توی کتاب درسی اسمش نیومده وفک نمیکنم لازم باشه دونستنش. فقط واکنشه مهمه
ولی قبلا توی آیکیو خوندم هیدروکینون هست. هر چند هیچ جای کتاب درسی اسمش نیست و چندان اهمیتی نداره فک کنم. استاد آقاجانی هم نگفتنش.ممنون . نمیدونم همینطوری یادم افتاد تو شیمی الی گفته بودن ولی گویا اسم ترکیب رو نگفته بودن و من فکر کردم گفتن و من یادم رفته برای همین پرسیدم. بازم ممنون
-
بیایید دست به دست هم بدیم و در یک اقدام خودجوش سن ازدواج رو بیاریم پایین
-
تجربی در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
ایهام در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
تجربی در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
ایهام در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
تجربی در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
فاطمه ـ بوشهر در هرچی تو دلته بریز بیرون 3 گفته است:
تجربی سلام
بعنوان چالش بهشون نگاه کن
اگه همینا نبود ممکن بود از روزای تکراری وبدون چچالش و یکنواخت خسته بشیمشکل اینجاست که تبدیل شده به استرس مزمن. یعنی تا یه خرده استرس میگیره بدن شروع میکنه به سست شدن و لرزیدن میدونم که باعثش کنکور هست یه مدت طول میکشه تا وقتی که ازاسترس دور میشم به حالت عادی برگردم هیچ فکرش رو نمیکردم اینطوری بشه
کاش من یخورده از استرس شمارو داشتم
وای وای وای نه. توبه ! دیگه کنکور تموم بشه دیگه هیچ وقت دور و بر استرس نمیرم کلاس زبان هم که میرفتم اونقدر استرس داشتم که مثلا قبل کلاس برای خودم مثلا درمورد الودگی صنعتی و اینا مطالعه میکردم و مثلا میخواستم لغات سخت تو کلاس استفاده کنم بعد اونقدر استرس داشتم که 1. استاد و بقیه همکلاسی ها هم استرس میگرفتن 2. خودم اونقدر استرس بالا بود که فقط میگفتم این به اصطلاح سخنرانی رو تمومش کنم بره با اینکه خیلی براش زحمت کشیده بودم. هنوز یادم نمیره یه بار یه لغتی بود proprietorial به معنی مالکیت... داشتیم در مورد زنان حرف میزدیم من اومده بودم یه سخنرانی طولانی ایجاد کرده بودم در مورد اینکه تو این کشور اکثرا اینطوریه که بعدا از ازدواج یه حس مالکیتی دارن نسبت به همسرشون و یه جورایی محدود کننده هست. من هی موندم تو این لغت میگفتم pr,pr ,pr ,pr ,pr اخرش گفتم just forget it,
منم یروزی همینجوری بودم،بشدددت استرسی،بس که بعد هرموقعیتی که بخاطر استرس خراب میشد،خودمو سرزنش کردم وسعی کردم از خودم دورش کنم که الان چیزی تخت عنوانش بزام تعریف نشده،اووووف خیلی بده
خاطره جالبی بودخب الان چطورید؟ من دیگه به هیچ وجه برای زبان استرس نمیگیرم دیگه. چون که دیگه کلاس زبان نمیرم موند برای بعده کنکور یه راه حلی هست برای این مدیریت استرس اونم برنامه ریزی هست... ولی تو شرایط غیر منتظره این برنامه ریزی زیاد کاربرد نداره
من خوبم شما چطوری؟هیچی الان کلا نسبت به هرچی بی واکنشم،حالا من یچی میگم شما یچی میشنوی..
برنامه ریزی برا یه نوع دیگشع