هرچی تو دلته بریز بیرون 3
-
اینو یه استاد ترم قبلمون فرستاده
روز امتحان برگه امتحانی رو که تحویل دادم بهم گفت ارتباطتو قطع نکن و منم شمارشو گرفتم حالا نه که منظور خاصی داشته باشه ولی دوس داشت با من رفاقت کنه میگفت با بقیه آدمایی که دیدم فرق داری .... عاغا مثل دوتا دوست بودیم ولی خداییش تو عالم رفاقت زیاد حرف میزد بعد حرفای ادبی و فلسفی و علمی....
آخه منو چه به این حرفا ... گفتم استاد دمت گرم ولی دیگه ادامه ندیم من راحت ترم بیا راحتم کن سخت بود ولی رک بهش گفتم حرفامو
اینم جوابش...
جواب ندادم ولی عذاب وجدان دهنمو صاف کرده
لامصب دانشجوها خودشونو جر میدن که بااین واحد بردارن بعد این برگشته میگه دوستان از ما رمیده اند... چشتو باز کن تا ببینی اینهمه دوست(به هر حال شما حق دارین در انتخاب دوستی هایتان وسواس خاصی به خرج بدین ، در ارتباط های اجتماعی و زندگی شخصی تان اهدافی را دنبال می کنید که حتما در وجود ما نبوده...
هرچه بود ما بد تفسیر شدیم
ای کاش ما را بیشتر می شناختین
ولی بدونید بدجوری ما را آزرده خاطر کردین،در وجودم احساس گناه می کنم که خدایا ما چه خطایی مرتکب شدیم که این گونه دوستان از ما رمیدند.....
با همه این ها، به قول شاعر:
مرا بر آتش سوزان بنشاندی و خود ننشستی...) -
فاطمه ـ بوشهر
اون تیک رو برید بزنید دیگه