آلاخونه

فک کنم آخرش مجبور شم برم
خدایاا

خونه‌ی دوست بابام افطاری دعوتیم
و نمیخوام برم
ان شاءالله که ناراحت نمیشن
و ان شاءالله فردا شب دعوتشون میکنن
از دلشون در میاد

سلام
این روزها هم خونده شد...
الحمدالله....
#پایان

چقد وقت عصبانیت حرفای سم میره تو ذهنم‌...
اگه اینا رو تو واقعیت بزنم فک نکنم هیچ وقت روابطم با بقیه درست بمونه!

بخوابم‍️

سطح جدیدی از خودخواهیمو خواهید دید...
تا قدر زهرای قبلی رو بفهمید...دیگه ام دیره و همه چی تموم شد...
میگفتید سنگ تو سرم نمیزنی...
الان سنگ تو سر نزدنِ واقعی رو ببینید...!
همه چی به درک!
#تودلی

میگه من بمیرم برات مهم نیست
مثل باباتی و ناراحت نمیشی
( :
آره...
دیگه مهم نیست...
بعد این همه شنیدن این حرفا و دیدن این رفتارا
دیگه هیچی مهم نیست جز خودم...
به درکِ همه‌...
#تودلی

صد بار گفتم قضاوت نکنید
و هربار خودم بیشتر از همه قضاوت شدم...
پدر و مادرید که باشید
منم نه به عنوان فرزند
که به عنوان بنده‌ی خدا
به گردنتون حق داشتم و دارپ
و حق سنگینی هم دارم....
اون دنیا طلبِ تک تک این لحظه هایی که خرابش کردین رو میکنم...
زندگیِ حیوونا از این وضع بهتره...‍️
دیگه کاری ندارم که تقصیر کیه
حتی مهم نیست که درست شه یا نه
فقط میدونم منم این وسط آدمم...

کاش برگردم خوابگاه...
هرچه زودتر...

ازدواج...
تف تو ازدواجی که شما میخواید...

+خدا کاراش با عدالته
اینا اگه تو یه خونواده‌ی باامکانات بودن چیکار میکردن؟
.
( :

اصلا تف تو جامعه ای که ملاکاش ایناست...
گل بگیرن فرهنگ این جامعه رو‌..

هیچ وقت نمیفهمید...
هیچ وقت..‌

منِ انسان فرقم با اون حیوونِ تو طویله چی میشه اگه فقط به هیکل و ظاهر و پول و قد و قواره‌ی آدما نگاه کنم؟؟؟؟؟؟
نمیتونم!!!!!!
چیکار کنم که بفهمید؟!!!
#تودلی

میگم از فلانی برا من حرف نزنید که یک درصدم به هم نمیخوریم
میگن از هرکسی یه عیب درمیاری( :
خدایا...
به خودت قسم که میدونی...
که میدونی من نه مثل هم سن و سالای اینجاییمم
نه ملاکام اونجوریه نه میتونم اداشو دربیارم!
خب چیکار کنم؟!؟!!
بگم مهم نیست اعتیاد داره؟
مهم نیست نماز نمیخونه؟
مهم نیست اعتقادش با من فرق داره؟
خب هستت!!!
به خدا قسم بهانه نیست
اینا رو نمیتونم تحمل کنم!
خدا هم که هی امتحان میکنه
بسه خب!!
واقعا همون دعای دیشبم دعای به جایی بود و هست...
#تودلی

این روزا هیشکی برام مهم نیست جز خودم...
مادر بزرگم که گریه کرده وای من مردم و خونه‌ی یکی از بچه زاده هامو ندیدم(خب به من چه...الان توقع دارید پا بذارم رو همه چی و به خاطر شما قبول کنم؟!)
مامانم: به چی مینازی؟خودتو با فلانی و فلانی مقایسه نکن(دوستای قدیمیم)؛اونا هرچی هستن و نیستن باباشون اخلاق و رفتار داره! کسی بیاد رفتار باباتو ببینه فرار میکنه!برا چی ناز میکنی؟
اینم معلوم نیست چشه که اومده خواستگاری تو
( :
.
خدایا هروقت تو نبودی
من دلیل افتخار کردن رو میذارم خونواده! دلیل ازدواج موفق رو میذارم بابای ادما! هروقت نبودی باشه!!
اگه هستی که باید یه جوری نشون بدی که فرا تر از این حرفایی!
اونم منی که میدونی چی میخوام و برای چی!!
اگه تا اینجا‌ی راه رو نشونم دادی بقیه‌شم درست کن
خودت همه چی رو میبینی...
خسته شدم از چرت و پرتای آدما!
اصلا خدایی که اینا تعریف میکنن از بنده هاتم پایین تر و ناتوان تره!
مگه نمیگن قادری؟!
خب درست کن اوضاع رو!
من یکی دیگه نمیکشم!!!
با کارای هنری حالم خوب میشد
الان اونا هم حالمو خوب نمیکنن...
خودت درست کن این وضعیت کثیف رو...
#تودلی

دم افطار دعا کردم سال دیگه این موقع یا اوضاع درست شده باشه یا منو ببره پیش خودش...
کاملا هم جدی و منطقی...و با ته بغضی که از دعام نبود و از خستگیِ شرایط بود!
کم آوردم!
بابا هرکی هرچه قد تحمل داره
من یکی تحملم تموم شده!
#تودلی

خدایا منت نمیذارم
اما خودت میدونی تو این جامعه رعایت یه سری مسائل برا امثالِ منِ غیر عارف چقد سخته!
کم آوردم!
جلوی چند نفر وایسم و تنهایی دووم بیارم؟
خونوادمم منو نمیفهمن!
بابام که گفت عروس نشی همینجا بمونی...(این حرفا بار اولش نیست...عصبی که بشه دهنش باز میشه و این کوچیک ترین حرفشه...( :تازه مثلا با من بهتر از مامان و داداشمه! امشب صبرم تموم شد و گفتم نه برای مامانم شوهر شدی نه برای ما بابا!هرچی دلت میخواد بگو!خدا خودش میدونه چیکار کنه و منتظر دستور من و تو نیست!...)
مامانم از دست بابام میگه آدم بااخلاق پیدا کردی برو و نمون...
خدایا تو خودت منو میفهمی؟ یا قراره امتحانای سخت تری کنی؟
خدایا میدونی که همه چی این ازدواج به نفعم بود...
اما نتونستم بپذیرم...نتونستم بپذیرم که بچه ای تربیت شه که اعتقادات اشتباه به خوردش بدم...بعدا بزرگ میشد و خودش تصمیم میگرفت اما تا زمانی که بزرگ میشد من نمیتونستم!
میدونی که با همه‌ی این سختیا و مشکلاتی که خودت برام خواستی و من ذره ای درشون نقش نداشتم
بازم نتونستم تو این آخر الزمانی امام زمانمو بفروشم به آدمی که دوسش داشتم و خودتم دلیلشو میدونی...
دوست داشتنِ اونم میدونستی...تلاشش رو دیدی...
همه چی رو دیدی...
خدایا من یکی اونقدرا صبر و حوصله ندارم...
که بخوام برم طرح و بازم منت این و اون رو سرم باشه...
اگه منتیم قراره باشه منت خودتو میکشم ولی بنده هاتو نه
خودت قد خداییِ خودت این وضع رو درست کن
دیگه حالا هرچه قد کرمته...
من یکی دیگه خسته شدم!!
#تودلی

اصلا میخوام خودمو بزنم به اون راه و بگم مسئولیت شرعی اعتقادات بچه با پدره
به من چه!
خودش هرکار دلش میخواد کنه!

اینکه شب خواستگاری باید نگران رفتارای بابام باشم برام خیلی دردناکه...
اینکه این ماه دیگه اوجِ رو مخیشه به کنار...
الان اینقدری از خدا دلگیرم که ممکنه اون آدم رو فقط به خاطر اخلاقش قبول کنم و بگم به درکِ مسئولیت اجتماعیم...به درکِ اعتقادات و تربیت بچه ها...
حتی اون راضی شده که درس بخونم و سرکار برم اما میخوام بگم به درکِ همه چی...اون تامین کننده‌ی مخارجه و اینم دوست داره،درآمدشم خوبه؛ و میخوام بشینم تو خونه و با لذتِ بچه و همسرداری و تفریح و در یک کلمه
"حیوانیت" زندگی کنم...
به درک همه چی غیرِ آرامش و حال خوبِ خودم...
دیگه چقد تلاش کنم و نشه؟
خسته شدم!از همه چی!!!!!
اما بعید میدونم من آدم تو خونه نشستن و اینجوری زندگی کردن باشم...
فقط میدونم حالم خوب نیست و دم افطار دلم نمیره صرفا دعایِ خوب کنم...برای خودم...
چقد اخلاق بابامو تحمل کنم؟
چقد؟
خدایا واقعا خودت خسته نشدی؟
نشدی ام بدون که ما خیلی خسته ایم!
هرکاری دلت میخواد بکن
من بنده‌تم
بنده‌ی خوبیم نیستم
برات کاریم نکردم که طلبکار باشم
اما قطعا اون دنیا ازت جواب میخوام بابت همه‌ی این لحظه ها...
#تودلی