آلاخونه

من صحبتی از میزان عشق و علاقه به کتاب نکردم!
صحبت روی تفریح به حساب آوردن کتابخونی بود نه سنجش علاقه به اون
و اینکه هیچ درست و قلطی توی طبقه بندی ذهن آدما وجود نداره.
ممکنه یه نفر کتاب خوندن براش توی دسته آرامش باشه
برای یه نفر توی دسته رشد
یه نفر توی دسته تفریح
یه نفر توی دسته کار
و همه ی اینا خیلیم خوبه و هیچ خوب و بد یا درست و نادرستی بینشون نمیشه قائل شد.
درباره اون هزینه هم که گفتی 80 تومن بلیط میخری. و پول یک کتاب 150 تومنه. اگه جفت این هزینه ها هنگام پرداختشون در ذهنت توی خرجای تفریحی قرار میگیره میشه نتیجه گرفت که شما کتاب خریدن و
خوندن رو تفریح به حساب میاری.

من کتاب میخونم و خیلی هم دوست دارم این کار رو
همیشه هم سعی میکردم که توی زمان های فراغت و تفریح بشینم کتاب بخونم که بیشتر بشتر به این جمله که کتاب خوندن تفریحمه نزدیکتر شم
ولی به تازگی فهمیدم برخلاف همیشه که فکر میکردم یکی از تفریحاتم کتاب خوندنه، اینطور نیست.
من از بودجه ای که برای درس و رشد فردی خودم در نظر گرفتم برای خرید کتاب استفاده میکنم
البته که این اصلا بد نیست خیلیم عالیه و چیزی از کتابخون بودن من کم نمیکنه ولی بیاین با خودمون صادق باشیم
اونی واقعا کتاب خوندن تفریحشه که هزینه خرید کتابش در کنار هزینه سینما و خرید فلان خوراکی خوشمزه باشه.

چک لیست خیلی خوبه
ثبت شدن کارایی که قراره انجام بدی توی فضایی غیر از ذهن باعث میشه مدیریت بهتری در انجام دادن اونا داشته باشی.
البته که چک لیست خیلی بده
مشاهده کارایی که قرار بوده انجام بدی و بعد از گذشت کلی زمان عملی نشدن باعث میشه حتی توی انجام دادن بقیه کار ها تعلل کنی.

"ای غم، سلام آتشین من به تو، درود قلبی من به تو، جان من فدای تو.
تو ای غم بیا و هم دم همیشگی من باش. بیا که مصاحبت تو برای من کافی است. بیا که می سوزم، بیا که بغض حلقومم را می فشرد، بیا که اشک تقدیمت کنم، بیا که قلب خود را در پایت می افکنم.
ای غم، بیا که دلم گرفته، و روحم پژمرده، قلبم شکسته و کاسه صبرم لبریز شده، بیا و گره های مرا بگشا، بیا و از جهان آزادم کن، بیا که به وجودت سخت محتاجم.
ای غم، در دوران زندگی ام بیش تر از هر کس مصاحبم بوده ای، بیش تر از هر کس با تو سخن گفته ام و تو بیش از هر کس به من پاسخ مثبت داده ای. اکنون بیا که می خواهم تو را برای همیشه بر قلب خود بفشرم و در آغوشت فرو روم، بیا که دوستی بهتر از تو سراغ ندارم، بیا که تو مرا می خواهی و من تو را می طلبم، بیا که کشتی مواج تو در دریای دل من جا دارد، بیا که دل من همچون آسمان به ابدیت و بی نهایت اتصال دارد و تو می توانی به آزادی در آن پرواز کنی."
چقد زاویه نگاه دکتر چمران به غم متفاوته! شایدم جنس غمش فرق داره که باعث این نوع نگاه خاص شده.

صندلی جلویی اتوبوس بود و پشتش به من بود
نگاه به پس کلش میکردم. تراکم موهاش کم بود. معلوم بود ریزش مو داره. دوست داشتم بدونم چند سالشه
همینجور فکرم درگیر موهای اون بود و نگاه م به پشت سرش گره خورده بود که یهو برگشت،
انگار که کسی صداش زده باشه! خیلی کنجکاوانه پشت سرشو نگاه کرد
و فهمید که من دارم نگاش میکنم
دو ثانیه شایدم کمتر چشم و تو چشم بودیم و بعدش
من نگاهمو ازش دزدیدم و اونم روشو برگردوند به جلو
واقعا چرا برگشت؟برا خودمم این اتفاق افتاده که یهو حس کنم از یه زاویه
زیر نظرم و بعد که نگاه کردم دیدم بله یک شخص داشته به من نگاه میکرده
ینی نگاه کردن و فکر کردن یه پالس به طرف میفرسته ؟نمیدونم.

چاووشی کسیه که با میل و رغبت خودت گاردتو کاملا باز میکنی تا هر کجا و هر چقدر که دلش خواست بزنه!
باید اعتراف کنم که مازوخیسمم در مقابلش.

ماکزیممِ مینیمم به صفر میل میکنه و مینمم ماکزیمم هم به صفر میل میکنه
پس یعنی دارن به هم نزدیک میشن
مینیممِ مینیمم و ماکزیممِ ماکزیمم هم با فرض اینکه الگوی متقارن خودشونو ادامه بدن
پس میشه گفت "بینهایت" محل تلاقی این دوتا هست
ولی مگه بینهایت ته داره؟نمیدونم قطعا شاید اشتباه کنم.

نقطه در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:

بچه‌ها کسی لینک سایت آموزش و پرورش که پی‌دی‌اف کتابارو داره، داره؟

http://chap.sch.ir/

اون آزادی که قراره از نیروی خارجی برای یه ملتی میسر بشه آزادی نیست بلکه استعماره.

Zahra.tg ممنون.

Zahra.tg ایران.

یه انفجار در کمتر از پونصد متری من رخ داده. رفتم بیرون که از نزدیک هم وضعیت رو ببینم و هم کمک کنم. خیابون رو بسته بودن نزاشتن نزدیک شم...برگشتم دارم به این فکر میکنم حداقل کاری که میتونم بکنم چیه؟
توی فروم یه تاپیک که نکات مربوط به شرایط جنگی رو بگه نیاز هست.

جنگ دهه اول زندگیم توی سینما بود
جنگ دهه دوم زندگیم توی سینما و کتاب تاریخ بود
جنگ دهه سوم زندگیم علاوه بر سینما و کتاب ،خودشو از توی اخبار و گوشی هم نشون میداد
دیدنش، خواندنش، شنیدنش درد داشت اما آن کجا و اینکه توی آسمون سایه ی حضورش بر سر خونه و زندگی ات را حس کنی کجا.
اوضاع بیرون_بیرون این متن و گوشی_چقدر بد شده.
البته که کاری از دستم بر نمیاید همونجوری که برای آن فیلم و آن تاریخ و آن اخبار هم کاری از دستم بر نمی آمد.

amir ahmadi در گوشی تو جمع قشنگ نیست

amir ahmadi سکرته.

amir ahmadi
شبه بومی.

یه دونه از تیکه های پازل کمه، نرجس هاشمی.

اسب سفیدم خیلی قشنگه
وقتی که راه میره اینطور صدا میده
پیتیکو پیتیکو پیتیکو
پیتیکو پیتیکو پی تی کو!

Succinate
smallpdf.com