آلاخونه

«دوباره شروع کردن» مهارت مهمیه.
اینکه بتونی بعد از زمین خوردناو از دست دادنا خودتو جمع و جور کنی و دوباره شروع کنی،خیلی توانایی میخواد.

"دل"ببر؛
از این خـرابه دلے که از من مانده‌ست به جای ..

amir ahmadi
و گفتی ز اندوه کِی بیرون آید آنکه مصائب بر وی متواتر گردد!؟

یه "چجوری میخوای منی که پیتزا رو روند زندگیم اثر داره متقاعد کنی بهشت و تن ماهی جای دیگریست!؟" تو نگاهشِ.

لوئیس سکر موقع نوشتن کتاب صلیب سربی هر دو خط یه یه چایی میریخته و باخودش تکرار میکرده:
سلام بر چای صبح، چای ظهر،چای عصر، چای شب و چای نصفه شب.

زِ جـان خوش‌تر چه باشد!؟
آن تـو باشے ..

• خاقانی

ببین من دهنم سرویس شده توی این سه سال. من زندگیم یه شبه زیر و رو شده. زخم‌ها خوردم، دردها کشیدم، استرس‌ها گذروندم، فاجعه‌ها خاطره کردم و تنهایی‌ها کشیدم. سه سال دیگه هم بگن بدو واسه چیزی که میخوای دوبرابر همین کار میکنم. منو از دوسه‌تا دست‌انداز نترسون. من فقط از مارمولک می‌تر... چندشم می‌شه. اره چندشم می‌شه از تکون خوردن پاهاش چندشم میشه.

تایم کلاساتو آلارم بذار.
تایم کلاساتو آلارم بذار.
تایم کلاساتو آلارم بذار.

یه‌سری چیزا تصورش هم حالتو خوب می‌کنه، فکر کن انجامش بدی.

اینکه بعد از “رها کن غمت را رها کنِ”شجریان تِرک بعدی رفت رو کاروان بنان و “رهایی از غم نمیتوانم” نشون میده که خانم هایده راست میگفتن “غم با من زاده شده منو رها نمیکنه”.

اگه دوسال پیش میدونستم امروز تو این موقعیتم قطعا سکته میکردم.

مهم نیست کی از خواب بیدار شم،زندگیِ من بعداز خوردن اولین چایی شروع میشه.

از یه جایی به بعد هرچی دنبال مقصر میگردی
میبینی کارِ خودِ خاک برسرته

"‏تنها حالتی که بتونم به اندازه کافی بخوابم اینه که از دوازده شب تا پنج صبح ۹ ساعت طول بکشه."

به یه “ تو مَرو گر همه رفتند غمی نیست، تو باش” نیازمندم.

واسه هر 24 ساعت شبانه روز ۲۶ ساعت فرجه برنامه ریختم
هیچ زمانی به مراتبِ امروز احساس نکردم ۲۴ساعت کمه.

سرماخوردگی،تو این بازه از گرما یعنی خصومت‌شخصی خدا.

تصمیماتی رو  که با عقلت پیش بردی رو با اتکا به عقل جلو ببر و تموم کن.حتی اگر ترسیدی، به دلت رجوع نکن، چون به عقلت فرصتِ فرار دادی...
فقط کافیه یادبگیری از دردکشیدن به بهایِ روزای خوبت لذت ببری.

جریده رو که گذرگاهِ عافیت تنگ است