🤩سلام به همه بچه های فروم🤩
🟨یه پیشنهاد شخصی🟨
درمورد خستگی و ..
💫مخصوصا به بچه های کنکوری💫
اگر آلرژی ندارید
بیماری زمینه ای ندارید!
مشکل فشار و قلب و ...
یه پیشنهادی که دارم برای درس هاتون
زمان هایی که خسته میشید میتونید از عرقیجات ها و نوشیدنی های طب سنتی استفاده کنید
البته حواستون باشه که به طبعتون سازگار باشه ، مصرف بیش از اندازه نباشه خیلی گرم یا سرد نخورید و کلا ...
از یه عطاری مناسب و "" مطمئن "" بپرسید !
ان شاءالله که کمکتون کنه توی شادابی و نشاط
بترکونید !
خسته نشید
ساعت خوابتون منظم شه
و باز هم بگم ...
ترکونید !
خستگی ، عدم قدرته ! وجود خارجی نداره! پس بیخیال خستگی ، ها؟
موافقین؟
راستی !
اگر خستگی تون ، به دلیل کمبود یا زیاد بودن چیزیه، مثل اهن و ویتامین و ....
احتمالا بهتره حتما از علم طب مدرن و البته دکتر متخصص استفاده کنین
ولی اگر خستگی تون صرفا روحیه و .. است
از طب سنتی هم میشه استفاده کرد
ولادت امام عاشقان ،
سالار شهیدان ،
حسین علیه السلام
به همه مبارک😍
امام حسین همونیه که
اگه یسال نتونیم واسش اشک بریزیم
خدا میدونه تا سال بعدش کافر میشیم یا نه..
همونیه که
هرچقدر هم که گند زده باشی ردخور نداره ، جوابت رو میده
اگر امام حسین رو دوست داشته باشی ته قلبت
حتی یه کوچولو
یعنی آدم خوبی هستی ، حتی با تمام بدی هات😍
هرچقدر هم که نمازت قضا بشه چشمت کج بشه دهنت وا شه ،
وقتی امام حسین رو هنوز هم دوست داشته باشی
یعنی هنوز هم راه بازه واسه توبه
هنوز هم خدا میخادِت
با همه ی بدی هات
هنوز هم دوستت داره
هرچند سوءاستفاده از این کار درستی نیست @دانش-آموزان-آلاء@دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا@دانش-آموزان-نظام-قدیم-آلا@دوازدهم@دهم@یازدهم@تجربیا@ریاضیا@انسانیا
جزیره زبان باز کرد
گفت:
" جزیره ای هستم میان اقیانوس ، دور از این قاره ها و این ها ..
اما گاهی جریان های آب که میکشند سمت قاره ها، قبولشان میکنم
و وقتی میرسم با قاره ها
دوباره میبینم از قاره های وحشی را
بدم می آید
و دور میشوم"
جزیره ادامه داد:
"می خواهم بروم آنسوی این آب ها
آخر در اعماق اقیانوس
زیبایی خفته است!
نه ! بیدار است!
ما جزیره ها خفته ایم!
میخواهم بروم آنجا که از دور هم زیباست
اما آدمیزاد! تو از کجا میخواهی بفهمی که چقدر سخت است جزیره برود قعر آب"
چند ثانیه ساکت شد
دوباره از سر گرفت که :
"ببین آدمیزاد ؛ من پر از طلا هستم ، پر از آهنم.
میتوان روی من متمدن بود
اما افسوس که مردم روی من
چند پیرمرد وحشی هستند که همدیگر را کتک میزنند و موقع آشتی هم ماهی شکار میکنند"
جزیره بغض کرد انگار ، آخر رود هایش لحظه ای زلالتر شد
ادامه داد:
"آدمیزاد میترسم! میترسم آنقدر از رفتن به سمت اعماق اقیانوس طفره روم که آخر مرا راه ندهند. میترسم این پیرمرد ها آخر جزیره را به آتش بکشند.میترسم که رفته رفته آنقدر سنگین شوم که قبل از رسیدن به وسط اقیانوس ، همینجا غرق شوم"
چند ثانیه مکث ؛ دوباره :
" آدمیزاد من نه هنوز مرده ام نه زندگی میکنم
جزیره ای هستم پر از طلا
افسوس که بوی گند لجن میدهم
آخر این لجن ها میچسبند به ما جزیره ها"
جزیره چقدر حرف میزد...
همان بهتر که زبانشان را نفهمیم؟