آلاخونه

zahra.12345652yahoo.com
زندگي براي هيچكس اسون نبوده
اميدوارم به اون چيزي ك ميخاي برسي

كنكور دادم رتبم شد ٩٠٠٠ رشته عمران دانشگاه دولتي قبول شدم
اما از اول رشته و دانشگاهمو دوست نداشتم
ميدونستم لياقتم خيلي بيشتر از ايناس
و واقعا اشتباه كردم ك تلاشمو نكردم براي كنكور
و الان بعد از ٢ سال
واقعا نتونستم ادامه بدم
الان هفته دوميه كه دارم ميخونم واسه ي كنكور
رشتم رياضي بود و الان دارم درساي رشته انساني رو ميخونم تا كنكور انساني شركت كنم
دلم ميخاد رتبم عالي بشه تا اون رشته اي ك ارزوم هست قبول بشم
بيشتر از رشته ، رتبه برام اهميت داره
تا چيزايي كه دربارره خوددم فكر ميكنم رو يه خودم و همه ثابت كنم
بيشتر از همه چيز خوشحالي مادرم رو ميخام
درس خوندن واسه يه بار ديگه كنكور دادن رو با يه رويا شروع كردم
رويايي كه خيلي برام مهمه و تا به واقعيت تبديلش نكنم بيخيال نميشم
براي رسيدن به روياهام الان روزي حداقل ١٠ -١١ساعت ميخونم
با اكثر درسا مشكلي ندارم
توي اين ٢ هفته ٢ بار يه شك اساسي بهم وارد شد
اولين بار وقتي كه ميخاستم تستهاي تاريخ رو تصحيح كنم از ٥٠ تا ١٣ تا غلط
خيلي برام بد بود
ولي با مرور و تكرار حل شد
خيلي خوشحال بودم تا امروز كه درسهاي ١تا ٣ منطق سوم رو خوندم
درس ١ خوب بود تستهاش خوب بود
درس ٢ رو خوندم اومدم تستهاشو نگاه كردم
وااي اينا چيه
به بدبختي ١٧ تاشو انتخاب كردم بعد كه به تصحيح رسيد
از اون ١٧ تا ١٣ تا غلط داشتم
خيلي برام سخت بود قبولش . الان واقعا نميدونم چكار كنم
رتبه ي زير ١٠ ميخام
مادرم هميشه وقتي نتايج كنكور رو ميدن ١٠ نفر اول همرو نگاه ميكنه
به تك تكشون ميگه خوش بحال مادراتون
دلم ميخاد در جواب زحمتاش اين حس رو بهش هديه بدم
اميدوارم خدا كمكم كنه كه همه تلاشمو كنم و بهترين نتيجه رو بگيرم