آلاخونه

01 Friends.mp3
iCy HeARt

همیشه به دروغ به خودم میگفتم اطرافیان من فرق دارن ولی الان فهمیدم اطرافم تا شعاع هزارکیلومتری یه موجود زنده رو هم ندارم
#هم اتاقیم

قلب مثل شیشه
وقتی میشکنه
خورده میشه
لب های گردش
میتونن
سوزنی بشت توی دستش
خاری بشن توی پاش
یا ناخالصی توی قلبش
همه و همه خودشو نابود میکنن
همه و همه به خودش اسیب میزنن

و اخرین :
یادم میمونه
چجوری به هم لبخند میزدین و به بقیه نیش خند و من ان بقیه بودم
.
.
.
و متاسفانه این حافظه ی ماهی مانند من است که جز بدی ها چیزی را به خاطرش نمیسپارد
شاید هم گرگ صفتی ادم هاست که جز بدی به من چیزی دگری ارزانی نکردند

خیلی خلاصه میگم
ارزوی من استقلاله ...اونم فقط با قبول شدنم تو دانشگاه دولتی تویه رشته که بازار کار داره تضمین میشه..بعد از امروز 10 برابر براش تلاش میکنم.
موفق باشید بچه ها

4_5839181697324680949.mp3

تا حالا فک کردی چند نفر میتونن دیگه دوستت نداشته باشن؟

زندگی میتونست خیلی قشنگ تر از چیزی باشه که واسه هم دیگه ساختیمش
.
.
.
شش ماه زندگی با ......... معادل یک قرن زیستن بود.
این زندگی داستانیست
با یک اغاز
یک ادامه
و متاسفانه
یک پایان

درک کردن من اونقدرایی که فک میکنی سخت نیست ....کافیه عادی به همه چیز نگاه کنی

یه روز دوست صمیمیم برگشت بهم گفت ...بهار واسه راضی کردن همه خودتو بع ابو اتیش نزن
این دوستایی که الان کنارت موندن بعضیاشون دشمنایین که زورشون بهت نمیرسیده

Trevor Daniel - Falling.mp3
I’ll never give my all again
دیگه هیچوقت همه چیمو نمیدم به کسی
‘Cause I’m sick of falling down
چون از شکستن خسته شدم
When I open up and give my trust
وقتی که بهشون اعتماد میکنم
They find a way to break it down
اونا یه راهی پیدا میکنن تا منو بشکنن
Break down
بشکنن
Tear me up inside
از درون تکه تکه شدم
When you break me down
وقتی که منو شکستی

میدونم
نوسندگی هم یه استعداده
که لازمش یه ژن خوب
یا
یه توجه ویژه س
.
که به همه ی بچه های اینجا
این دو را داده بودند
.
بجز..................................من.........................................

چقدر خوب میشد اگه عاشق کسی میشدیم که عاشقمون بود
چقدر خوب میشد اگه کسی که عاشقشیم عاشقمون بود
چقدر خوب میشداگه عاشق کسی که عاشق یکی دیگه بود نمی شدیم
چقدر خوب میشد داستان نیمه ی گمشده
( یکی که مخصوص ما افریده شده) به جای افسانه واقعی بود...

هر روز صبح دوتا انتخاب داریم
یک اینکه دوباره با رویاهامون به خواب بریم
یا اینکه بیدار شیمو و واسه رسیدن بهشون برنامه هامونو دنبال کنیم...

نمی خواستم واقعیت زندگیمو کسی ببینه
میترسیدم ..
از حرفاشون
از نگاهاشون
از باز خورد رفتاراشون

همیشه پوزخند داشتم نه واسه ی اینکه دوست داشتم
واسه جلو گیری از پوز خنداشون