چای مینوشیدم
یک باره دلتنگش شدم
بغض کردم و اشک در چشمانم حلقه زد
همه ی با تعجب نگاهم کردند !
لبخند تلخی زدم و گفتم : چقدر داغ بود ! …
چای مینوشیدم
یک باره دلتنگش شدم
بغض کردم و اشک در چشمانم حلقه زد
همه ی با تعجب نگاهم کردند !
لبخند تلخی زدم و گفتم : چقدر داغ بود ! …
http://uupload.ir/view/4uw4_sami.yusuf.ya.rabbal.alamin.mp3/
دیدی یادت رفت؟
دیدی یادم رفت؟
دیدی از اول سال با هم حرف نزدیم از بس که من باورم شده تو هیچ وقت آفتاب آسمون من نمیشی.......
دیدی هی به خنده هات نگاه کردم ....
دلم لرزید ولی هیچی نگفتم؟
دیدی .........
بزرگ شدم .......
دیدی عین آدم بزرگاا !!
عین عاقلا!!
وایستادم از دور نگات کردم
ساکتِ ساکت....
بدون اینکه بپرسم بقیه به چه حقی ا نزدیک نگات میکنن....
دیدی واست آهنگ نفرستادم....
از صدات تعریف نکردم واسه همه ....
ننوشتم که چقدر
بوسیدن کف دستات خوبه.....
همینو میخواستی؟
متن :حمید سلیمی
بیا این دل واسه تو هر جا میخوای بردار برو
دلم انتخابشو کرده فقط میخواد تورو
آی %(#c72525)[عشق جذابم]
چند ساله بی تابم
که بهم یه آره بگی شبا بیای به خوابم
نم بارونو یه ساحل آرومو خنده های از ته دل باشه
تو چقد خوبی چرا انقده محبوبی
میخوام بگم عاشقتم الان جاشه
%(#de0d5a)[رویایی ترین روزامو با تو دارم]
%(#b81a1a)[عشقم]
%(#0c7d7d)[نفس] از ته دل دوست دارم
هر چی خوبی توی دنیاس همه رو داری
%(#7d0c23)[بدجوری عاشقمون کردی خبر داری] ؟
چه حال خوبی داره بارون میباره نم نم و آروم
چه خوبه جای هر دوتامون
یه گوشه ی دنجه تو قلبامون
Mono
واعیییی مبی فقط #BFF
%(#941331)[کاش این دقایق بی تو......]
این لحظهها قیامت عظمای چیستند
چون آیههای واقعه هستند و نیستند
این لحظهها که بیتو سراسیمه میدوند
ای کاش این دقایق آخر بایستند
یا لااقل برای کسی بازگو کنند
چشمان بیقرارِ که را میگریستند
این چرخ چرخهای مداوم برای کیست
تبدار میوزند، مگر شعله زیستند؟
تبدار میوزند، سرآسیمه میدوند
در جستوجوی روشن چشمان کیستند؟
یک روز سرد: جمعه دیگر بدون تو
%(#133194)[ای کاش این دقایق بیتو بایستند]
تعدادى پيرزن با اتوبوس عازم تورى تفريحى بودند.
پس از مدتى يکى از پيرزنان به پشت راننده زد و يک مشت بادام به او تعارف کرد راننده تشکر کرد و بادامها را گرفت و خورد.
در حدود ٤٥ دقيقه بعد دوباره پيرزن با يک مشت بادام نزد راننده آمد و بادامها را به او تعارف کرد راننده باز هم تشکر کرد و بادامها را گرفت و خورد.
اين کار دوبار ديگر هم تکرار شد تا آن که بار پنجم که پيرزن باز با يک مشت بادام سراغ راننده آمد، راننده از او پرسيد چرا خودتان بادامها را نمىخوريد!؟
پيرزن گفت چون ما دندان نداريم.
راننده که خيلى کنجکاو شده بود پرسيد پس چرا آنها را خريدهايد؟
پيرزن گفت ما شکلات دور بادامها را خيلى دوست داریم
%(#0f87a8)[تلنگر]
%(#1082a8)[فرض کن] حضرت مهدی
%(#0f87a8)[به تو ظاهر گردد]
%(#228cc9)[ظاهرت هست چنانیکه خجالت نکشی]
%(#228cc9)[باطنت هست پسندیده صاحب نظری]
%(#0f87a8)[خانه ات لایق او هست که مهمان گردد]
%(#0f87a8)[لقمه ات در خور او هست که نزدش ببری]
%(#228cc9)[پول بی شبهه و سالم ز همه داراییت]
%(#228cc9)[داری آنقدر که یک هدیه برایش بخری]
حاضری گوشی همراه تو را چک بکند
%(#0f87a8)[با چنین شرط که در حافظه دستی نبری]
%(#ab0d37)[واقفی بر عمل خویش تو بیش از دگران]
%(#ab0d37)[می توان گفت تو را شیعه اثنی عشری]
دانش-آموزان-آلاء
آدميست ديگر.......
شكننده است...
وقت و بى وقت دلش تنگ مى شود...
دوست داشتن مى خواهد
مواظبش كه نباشى
بى مهرى كه ببيند
دلش را برمى دارد و جاى ديگر پهن مى كند
نه اينكه فكر بد كنى نه!!
مى رود جايى كه فقط حرف بزند.....
حرف بزند كه نميرد.....
~|•°بسمـ ربـــــ الـمهـدے°•|~
بهقولاستادرائفیپور:
اینهمهروایتدربارهمهدویتهست
آقاتوییکیشوننفرمودناگرمردمدنیا
بخوان!ظهوراتفاقمیفته..
تویهمشونفرمودن:
اگرشیعیانما
اگرشیعیانما..
باباگرهخودهماییم:)
یکمفکرکنیم....
بهخودمون/بهکارامون/بهامامزمانمون
ــــــــــــــــــــــ
جادوی دلفریب بالا بلندم
زیبای بی نظیر خوشگل پسندم
شاهکار دلنشین شیرین زیبانم
نازت نشسته بر دل دردانه جانم
مجنونم از نگاهت ماه تمامم
با خنده های تو افتادم به دامت
تو بمان مست مست روی توام ای جان
تو بمان که در آرزوی توام ای جان
مهربان منی تو نیمه ی جان منی
من خراب توام بیدارم و خواب توام
این که باید چه کنم با دل دیوانه بماند
Mono
بيا توافقنامه امضا كنيم،
من رآكتور قلبم
را به نامت ميكنم،
تو هم تحريم چشمانت را از من بردار ...!
%(#ba0d0d)[مهدی جان]
میدانی آقاجان
خواب مانده ایم
ازهمان روز اول
همان روز در سقیفه
همان موقع کنار در خانه
میدانی اگر خواب نبودیم کار به پهلوی مادر نمیرسید
به خار در چشمان پدر نمیرسید
به جگرِ سوخته مجتبی
به ظهر عاشورا
به زندان
به زهر
به غربت یتیمی نمیرسید
اگرخواب نبودیم کار به انتظار شما نمیرسید...
%(#d91aa0)[اللهم عجل لولیک الفرج]
عادت کردهام.....
به طعم قهوه
به آدمهای پشت پنجرهی کافه.....
دستهایی که میروند؛....
آدمهایی که نمیمانند.....
به %(#660d0d)[طُ]......
که روبرویم نشستهای .....
قهوهات را بههم میزنی.....
مینوشی میروی ….
یکی
به آدمهای پشت پنجرهی کافه
اضافه میشود …
#
#
یه وقتایی هست که خودم خودمو بغل میکنم
و میگم:هی................
دیووووونه..............
گریه نکن....من که باهاتم....
#