آلاخونه

amirh_hmyf در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:

Mono دیگه چمیشه کرد
الان همونا با عریان شدن خودشون درامد زایی میکنن
منظورم تبلیغات هستش

عریان شدن فرق داره با موضوع من کلا

کلا جلب توجه و عریان شدن ب موضوع خواب های من ربطی نداره
بهتره واردشون نکنیم

خیلی جالبه
تجاوز تنها چیزی هست ک‌جلب توجه ای نداره:/
خب آدما هستن دیگه نمیشه کاریشون کرد
خب فکر نکنم وقت اعلام‌نتایج اینجا باشم
امیدوارم اتفاقای خوب خوب واستون بیفته
خدانگهدار

sir_sarab در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:

amirh_hmyf در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:

نشاید

باور کن اینجا انقد شلوغه که من خودمم گم می‌کنم نمیتونم بشینم جواب همه رو بدم

SORNA1
خب میگن باید اخراج شم
اگه برگشتم با اکانت خودم
اگه عمری بود
حتما حتما درموردش ادامه خواهم داد
موفق باشید

sir_sarab در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:

amirh_hmyf چرا آدم باید همیشه سکوت کنه؟ هان؟ انقد همه سکوت کردن الان انقد رواج داره.

دقیقا
بنظر منم سکوت نباید کرد
البته ن الان
همون زمان ک این اتفاق میفته برای شخص

Sorena A در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:

Dark Eye در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:

Sorena A در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:

Dark Eye در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:

دخترایی ک توی ی کوچه خلوت
بیهوش میشن ودزدیده
و دیگه هیچ‌وقت پیداشون نمیشه
استفاده های جنسی و صرفا استفاده از اعضای بدن
نمیدونم‌تو ایران چقدر رواج داره
اما شده خواب های آشفته من
ن تنها دختر بلکه پسر و بماند ک دختر بیشتر از پسر
و این موضوع حتی ب سن هم ربطی نداره و تقریبا تمام سنین رو دربرمیگیره
حتی بااینکه۲۱سالمه و ب تنهایی سفر رفتم
خیلی از کلاسام مثلا ۱۱شب تموم میشد
یا دکتر رفتنام
اما همیشه از بچگی ی حس ترس داشتم ب کوچه های خلوت
وروزایی ک ازنظر جسمی حالم بده این خواب های بیشتر آزارم میدن
گاهی میگم
چرا باید ی موجود زنده رو ب دنیا بیارم وقتی قراره همه چیز اونو تهدیدش
تصویر اون دختر مبهم بود خیلی مبهم و کاملا تاریک
زمزمه هاش درگوش ی دختر دیگه
من بودم اونجا؟ ن من اصلا نبودم
من ققط از بالا نظاره گر بودم
تودلی ...

با طرز فکرتون کلا مخالفم
شما غذا نمی‌خورید چون می‌ترسید مسموم بشید؟
اینطور باشه از زندگیمون هیچ لذتی نمی‌بریم. همون اول خودمونو می‌کشیم چون می‌ترسیم بمیریم!
و اینکه بله هست
خیلی خیلی هم زیاده
اونم با این وضعیت اقتصادی (افتضاحی)

مسموم شدن با تجاوز فرق داره
ک حتی دیگه نمیشه اسم اینو تجاوز گذاشت

و دلیلتون برای به دنیا نیاوردن دختر، ترس از تجاوز احتمالی در آینده هست؟!
هرچند هم بگیم حرفتون بعد احساسی داره، درست نیست
اینم یه جور مسمومیته؛ جسمیش

ن تنها دختر
حتی پسر
زیاد دختر و پسر فرقی ندارن
مسمومیت جسمی؟
بیشتر مسمومیت روحیش‌باقی میمونه

Sorena A در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:

Dark Eye در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:

دخترایی ک توی ی کوچه خلوت
بیهوش میشن ودزدیده
و دیگه هیچ‌وقت پیداشون نمیشه
استفاده های جنسی و صرفا استفاده از اعضای بدن
نمیدونم‌تو ایران چقدر رواج داره
اما شده خواب های آشفته من
ن تنها دختر بلکه پسر و بماند ک دختر بیشتر از پسر
و این موضوع حتی ب سن هم ربطی نداره و تقریبا تمام سنین رو دربرمیگیره
حتی بااینکه۲۱سالمه و ب تنهایی سفر رفتم
خیلی از کلاسام مثلا ۱۱شب تموم میشد
یا دکتر رفتنام
اما همیشه از بچگی ی حس ترس داشتم ب کوچه های خلوت
وروزایی ک ازنظر جسمی حالم بده این خواب های بیشتر آزارم میدن
گاهی میگم
چرا باید ی موجود زنده رو ب دنیا بیارم وقتی قراره همه چیز اونو تهدیدش
تصویر اون دختر مبهم بود خیلی مبهم و کاملا تاریک
زمزمه هاش درگوش ی دختر دیگه
من بودم اونجا؟ ن من اصلا نبودم
من ققط از بالا نظاره گر بودم
تودلی ...

با طرز فکرتون کلا مخالفم
شما غذا نمی‌خورید چون می‌ترسید مسموم بشید؟
اینطور باشه از زندگیمون هیچ لذتی نمی‌بریم. همون اول خودمونو می‌کشیم چون می‌ترسیم بمیریم!
و اینکه بله هست
خیلی خیلی هم زیاده
اونم با این وضعیت اقتصادی (افتضاحی)

مسموم شدن با تجاوز فرق داره
ک حتی دیگه نمیشه اسم اینو تجاوز گذاشت

_دنبال من نیا وگرنه خودتم باید تقاص بدی و میمیری
+واسه چی؟
_چون من کاری کردم‌ک ب نفع اونا نباشه
صدای داد زدناش هنوز توگوشمه
گاهی میرم سراغ بچگی هام
شاید منم قربانی شدم؟
اما چرا هیچی ب ذهنم نمیرسه
اما چرا اون همه اتفاق بچگی رو یادمه اما این یکی ن
وقتی میرسم ب جواب ن
ناخودآگاه میرسم ب رفیق صمیمیم
اون شب
اون عصر ک بهش گفتم نرو
گفتم نرو نرو نرو نرو
چرا ب حرفم گوش ندادی
و هنوز بعدسالیان وقتی میدیدمش نمیفهمیدم چجوری خودمو بین جمعیت گم کنم ک چشمش به منم نخوره

سردرد

دخترایی ک توی ی کوچه خلوت
بیهوش میشن ودزدیده
و دیگه هیچ‌وقت پیداشون نمیشه
استفاده های جنسی و صرفا استفاده از اعضای بدن
نمیدونم‌تو ایران چقدر رواج داره
اما شده خواب های آشفته من
ن تنها دختر بلکه پسر و بماند ک دختر بیشتر از پسر
و این موضوع حتی ب سن هم ربطی نداره و تقریبا تمام سنین رو دربرمیگیره
حتی بااینکه۲۱سالمه و ب تنهایی سفر رفتم
خیلی از کلاسام مثلا ۱۱شب تموم میشد
یا دکتر رفتنام
اما همیشه از بچگی ی حس ترس داشتم ب کوچه های خلوت
وروزایی ک ازنظر جسمی حالم بده این خواب های بیشتر آزارم میدن
گاهی میگم
چرا باید ی موجود زنده رو ب دنیا بیارم وقتی قراره همه چیز اونو تهدیدش
تصویر اون دختر مبهم بود خیلی مبهم و کاملا تاریک
زمزمه هاش درگوش ی دختر دیگه
من بودم اونجا؟ ن من اصلا نبودم
من ققط از بالا نظاره گر بودم
تودلی ...

همه میخوان به بهشت برند،
اما هیچکس نمیخواد بمیره..!!

@ஜஇዢЯஇ در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:

سلام

سلام

najafiali78 در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:

کسی میدونه سال دیگه نظام قدیم هس یا نه ؟

احتمالا آره هست
دوره قبل از ما ۴سال کنکور براش تمدید شد
چند روز پیش‌هم من ی چندتا پست دیدم
احتمالش هست
اما اگه هم باشه ب این زودی ها اعلام نمیشه

najafiali78 در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:

melikaaa ممنون همچنین

ببین کی اینجاس
خوبی شما؟

من همیشه مجنون چیزایی بودم ک عاشقش شون بودم
برامم فرقی نمیکرد قرار بهم آسیب بزنن یا ن
راستش رو بخوای
این چیزای عزیزهم زیاد نبودند
مثلا من رفیق دوران بچگی نداشتم
مثلا دوچرخه داشتم ولی ن اجازه دادن ن دوسش داشتم
من اهل عروسک واسباب بازی هم نبودم
واسه همینه
اگه قراره باشه کسی عزیزام رو اذیت کنه منم اذیتش میکنم
و جالب تر من هنوزم اسکیت هامو دارم
و هنوزم دوسشون دارم و مراقب شون هستم
حتی پوشش های محافظتی شون روهم دارم
درس مثل تعداد کم آدمای زندگیم

بچه بودم
کلاس سوم ابتدایی
عاشق اسکیت
هنوز روزی ک برام خریدن یادم مونده
هنوز اون مغازه
اون شوق و اشتیاق من
مدل اسکیتم استخونی بود و رنگ بنفش
بعدش اسکیت ژله ای
وبعد اسکیت حرفه ای
اون زمان اینا بودن
نزدیک عید بود و خونه تکونی
کل فرشای خونه جمع میشد و بی شک ی زمین اسکیت خوب برای من
اما بزرگ بودن و منم حرفی نمیزدم
شکایتی هم نمیکردم
پام رو میزدن و هنوز باگذشت ۱۲سال
رد زخم ها رو‌پام هستن مثل ی کبودی
کبودی هایی ک از ۹ سالگی برام موندن

dlrm در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:

Dark Eye
بی خبر نرو فقط باشه?
ممنون که انقدر مهربونی با من

ن بی خبر نمیرم بی شک
عزیزمی
دلارام اینو ک گفتی حس کردم چقدر بداخلاقم من:/
هرچند ک هستم

dlrm در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:

Dark Eye در هرچی تو دلته بریز بیرون 4 گفته است:

dlrm
دیشب ک‌میخواستم دوباره اکانت بزنم و بیام انجمن
یاداون شب افتادم بااین تفاوت ک دیگه ایهام نیست
پشمک‌نیست
دلارام چندروزه ی دختر ذهن منو درگیر کرده
اگه اشتباه نکنم‌نامزدی بود و حتما باید قبول میشد
و ی شب ب شدت حالش بد بود
شما یادت نیست ب اون دختر؟
چی شد اصلا؟
هستش هنوز؟

lnz
خوبی مریما?
خبر ندارم ازش راستش…

خوبم شما خوبی
ن عزیزم اسمش اسما هست
اکالیپتوس برام تگش کرد ممنون

سما اسمانی
نمیدونم حالت خوبه یا بد؟
اصلا نمیخوام ب این فکر کنم‌ک‌بدی
ب این فکر کنم‌ک نیستی
ب این فکر کنم ک غمگینی
برام‌مهمی و چند روزه ذهنم‌سمت تو هست
حتی نمیدونم چندسالته
حتی نمیدونم کجایی هستی
فقط ی خاطره تلخ از ی شب وازتو تو ذهنم مونده
حتی اینوهم میدونم ک این پست منو نمیبینی
اما امیدوارم باشی ولی بای اکانت دیگه
ولی امیدوارم هرجا هستی حال دلت خوب خوب خوب
پ.ن:
چقدر متن ها و حرفایی ک هیچ وقت ب ب دست صاحبشون نمیرسه