۰۱:۳۵
Hamid.s
دیدگاهها
-
هرچی تودلته بریز بیرون۶ -
هرچی تودلته بریز بیرون۶ -
شعردانهیاد داری که ز من
خنده کنان پرسیدی
چه ره آورد سفر دارم
از این راه دراز ؟چهره ام را بنگر
تا به تو پاسخ گوید
اشک شوقی که
فرو خفته به چشمان نیاز -
هرچی تودلته بریز بیرون۶ههعی
-
هرچی تودلته بریز بیرون۶سلام آیناز خانوم
وقتتون بخیر
خوب هستید؟
اشکالی نداره
خداروشکر بد نیستم -
هرچی تودلته بریز بیرون۶M.an
سلام خانوم مدیر
خسته نباشید
امکانش هست تو گروه همیار که درخواست عضویت دادیم موافقت کنید -
هرچی تودلته بریز بیرون۶ -
هرچی تودلته بریز بیرون۶Homayoun در هرچی تودلته بریز بیرون۶ گفته است:
Hamid.s
سلام عزیز...
خوبم شکر خدا
تو در چه حالی؟واقعا زیباست
خداروشکر همیشه سلامت باشی
ما هم هستیم درگیر امتحانات دانشگاه
کنکور خوب پیش میره؟ -
هرچی تودلته بریز بیرون۶۷:۳۵
-
هرچی تودلته بریز بیرون۶jahad_121
ان شالله با موفقیت سپری کنید -
قرائت قرآنسلام و آرزوی قبولی طاعات و عبادات
-
هرچی تودلته بریز بیرون۶۰۲:۲۲
-
هرچی تودلته بریز بیرون۶......️.................................
-
هرچی تودلته بریز بیرون۶AmirBarsam
متشکرم
ان شاللهخداروشکر
-
هرچی تودلته بریز بیرون۶AmirBarsam
تنت سلامت باشه
درگیر امتحان های پرفشار هستیم
چیکارا میکنی؟ کنکورت خوب پیش میره؟ -
هرچی تودلته بریز بیرون۶AmirBarsam
سلام مسعود جان روبراهی؟ -
هرچی تودلته بریز بیرون۶هعییییی
-
هرچی تودلته بریز بیرون۶@M-Shajarian
سلام فرهادجان حالت چطوره؟ روبراهی
واقعا شعر زیباییست
و زیبا خوندی
آره گذاشته بودم یه تیکه از این شعر رو و خیلی دوست دارم این شعر رو -
هرچی تودلته بریز بیرون۶lO_Ol
تولدتون مبارک خانوم
ان شالله موفق باشید -
هرچی تودلته بریز بیرون۶ari_14
ببخشید ریپلای میزنم
چند وقت پیش یک متنی می خوندم از فهیم عطار، دربارهی تفاوت "تنهایی" و "غربت"خیلی قشنگ حرف می زد. مرز میگذاشت و تفکیک میکرد. می گفت :
"تنهایی یعنی تو در جایی باشی که کسی را نمی شناسی. این تنهایی لزوما به معنی ناراحتی نیست. گاهی شیرین ترین خاطره های ما در تنهایی ثبت می شوند.اما غربت فرق دارد. تو ممکن است در جایی باشی که تمام اطرافیانت را می شناسی، اما غریبی.
غربت، زمانی است که نمی توانی با اطراف ارتباط بگیری. انگار متعلق به آن زمان و مکان و آدم ها نیستی"توی فیلم همسایه ها، یک روز اهالی ساختمون تصمیم گرفتن سرایدار جدیدی استخدام کنن.
سرایدار جدید اومد و کارش خیلی خوب بود.
کاووس (سرایدار قبلی) که می دید همه دارن از این سرایدار جدید تعریف می کنن و هیچکی دیگه بهش محل نمیذاره، بغض کرده بود.
کاووس اون لحظه غریب بود.
همه رو می شناخت. تنها نبود، ولی غریب بود.
غربت خیلی دردناک تره از تنهاییکنکوری که باشی، در تمام طول سال تنهایی. اما بعضی وقتها علاوه بر تنهایی، احساس غربت میکنی و این حال غریب رو فقط کسایی میفهمن که تجربه کرده باشن
بگم چند مورد از این غربتا ؟
مثلا شبای یلدا و عید و همهی مناسبت هایی که باید کنار خونواده باشی، ولی ذهنت یه جای دیگهس
مثلا عروسیا و تولدا و تموم دورهمی هایی که دلت میخواد تو هم باشی، ولی نمیشه
مثلا روزایی که جونت نمیکشه درس بخونی و میبینی همه دارن چپ چپ نگات می کنن
مثلا غروبای جمعه، هر دو هفته یکبارولی یادمون میمونه
وقتی این روزا تموم شده،
وقتی این شبای طولانی تموم شد،
همه هوای همدیگه رو باید داشته باشن.این آزمون دادنا، این خسته شدنا،
بالاخره یه روزی تموم میشه و میره پی کارش.
یه روزی همه شما به خواسته هاتون می رسین
همونطوری که خیلیای دیگه رسیدن
و نشون دادن که غیرممکن نبود؛