آلاخونه

ولی چقدر خوبه ارتباطم با یه سریا رو کم کردم
همش فیک بودن
همش رول بودن و ادا داشتن و شوعاف

موی چتری هم که همیشه یه وضعیت مرگی داره
نه جمع میشه میره بالا نه میاد کامل پایین
تو چشامه همش:/

خودکارم چرا رو همه ی انواع کاغذ رنگ میده ولی جایی که من میخوام رنگ نداره
خب من اعصاب ندارم

@Alireza1111 راستش من به بچه ها گفته بودم منو منشن نکنن اینجا و البته اینو با کمال احترام میگم
تا بتونم اونچه که واقعا باعث میشه اذیت بشم رو اینجا بگم
در غیر این صورت این فضا هم برام نا امن تلقی میشه
نه که شما افرادی باشین که نا امنی ایجاد میکنین
من متاسفانه از طرف خودم حس خوبی دریافت نمیکنم
اما در مورد این که میگین جای پشت موندن باید تمرکزو بزارن روی خودشون
برای بعضی از افراد مسیر کنکور میشه یه راه برای شناخت خیلی چیزا
مثلا خود من به خدا نزدیک تر شدم
اما بحثم اینه لزومی به این همه فشار دیگه نیست
این که این مافیا داره این بلا رو سر ما میاره و خودش معلوم نیست چه تفریحی از این درآمد کثیف داره
اینه که جای بحث داره
اینه که باعث میشه ما در عین 100 خودمون بودن حس کنیم حتی صفر هم نیستیم

بسه
نمیدونم تهش به چی میرسیم
ولی برو
برو بخون

خستم از این که این همه احساسات و افکارمو پس بزنم که برم بشینم بخونم
ما چرا انقدر با خودمون بی رحمیم؟
فکر میکنیم خفنه تو کنکور قبول شدن
ولی کدوممون وقتی این مسیرو تموم میکنه کودک درونش زندس؟
یا اگه زنده هم باشه دیگه نیمه جونه
خدایا
خداجونم

پرم از حرف
انرژیم هر ثانیه داره سنگین تر میشه و به گریه کردن سوق میده منو

چرا ایرانمون این شکلی شده؟
چرا انقدر غم داره
اصلا انگار انرژی نداریم
انگار هممون مرده ی متحرکیم

دوست دارم حضوری همو ببینیم
خستم از این همه دور بودن
دوست دارم غر بزنم
با هم بشینیم به زمین و زمان غر بزنیم

از کجا حوصله بخرم؟
خستم عزیزِ من
هیچی سر ذوقم نمیاره
نمیدونم
باید صبر کنم فقط لازمه صبر کنم و ادامه بدم
فقط برم جلو
ولی کاش خوشحال بشم
من دلم میخواد تابستون راحت با اون چشما وقت بگذرونم

خیلی خستم
دلم میخواد نخونم
بخوابم و بخوابم و بخوابم
فقط فصل 1 رو تموم کردم که البته بازم باید یه روخونی مجدد وقتی کل کتاب تموم بشه ازش داشته باشم
نمونه سوال شبه نهایی بهمنی رو که بزنم با برسی کتاب و پاسخ نامش
بعد میرم سراغ نمونه سوال فصل2
روخونی فصل2 و بررسی بخشایی که مشکل دارم
مرور جزوه ی فرهمند برای فصل 3+نمونه سوال تشریحی فصل3+روخونی متن کتاب فصل3
نمونه سوال فصل 4 و بعد روخونی کتاب

همچنان هیچ کس دیدی به گذشته ی اون آدما نداره...
هرگز نمیگم کار درستی کرده
چرا که خودمو گذاشتم جای اون دختر واقعا حس انزجار تمام وجودمو گرفت
اما چی باید بشه که یک شخص در یک جامعه به خودش اجازه ی چنین چیزی رو بده؟

I'm still in love, for what it's worth
Maybe hatin' you's the only way it doesn't hurt

به چشم یه فرصت بهش نگاه کن
تو وقتی 19 سالت بود چشم از دنیا بستی و دقیقا 7 سال بعد دوباره متولد شدی
جای این که الان 44 سالت باشه فقط 18 سالته
و کلی دیگه راه داری که بری
ازشون استفاده کن
همین الان
دقیقا الان

جالبه
اگه سال2هزار 19 ساله بودم
الان 44سالم بود
یه خانم میانسال
کجا وایستاده بودم؟

این مدل آدما بالاخره از چشم میوفتن
شاید کسی اینو واضح بهشون نشون نده
ولی دیگه هیچ کس برای حرفشون تره هم خورد نمیکنه

دلم میخواد دختر 19 ساله ای باشم در سال 2000 داخل آمریکا که تنها دغدغش اینه تعطیلات تابسانش رو چطور بچینه تا بیشتر همه چی بهش خوش بگذره
کتاب بخونه
پیکنیک بره
مسافرت بره
برقصه
حال کنه

نظر جالبی راجع بهش داشت
این که اعتماد به نفسش کمه
سعی میکنه هی بگه تا نشون بده گوشه ای از این دنیا اونم وجود داره
و راحت گارد میگیره چرا که نمیخواد حرفش زیر سوال بره
اما در نهایت همه ی اینا برمیگرده به کمبود اعتماد به نفسش
خیلی جالب شناخته بودش
البته که عموما اون حالت شوآف گونه همین رو نشون میده

just hold me for one last time