آلاخونه

انقد تو دانشجویی موندم که رفتم سوار ماشین شدم و یادم اومد تایمکس نزدم

هرچقدر بیشتر به حافظ ها و قاری ها و‌کسایی ک دیرتر از من شروع کردن و زودتر رسیدن فکر میکنم بیشتر نمیتونم حفظ کنم(:

پرش ذهن دارم یه ایه میخوام حفظ کنم ذهنم صدهزار جا میره

z Gheibi نمیدونم یعنی میدونم که شما درست میگید
اما یه اضطراب درونی دارم نسبت به حال و اینده و گذشته

z Gheibi کاملا مقابل فشار بیرونی وامیستم تا وقتی درونم ازهم نپاشیده باشه
عدم کفایت درونی ک فشار بیرونی هم تاییدش میکنه(؛

چقد ناکافی ام.

هنوزم میخوام از خیابون رد شم
بابام میگه مواظب باش
دستمو گرفته نرم زیر ماشین🫠

این قضیه ی عادت میکنیم بعد از چند وقت صادقه؟
از اول دبستان مجبور بودیم صبح ها پاشیم
من هنوز عادت ندارم
چهار ساله میرم بیمارستان هنوز عادت ندارم

اولین روز از طرح
649 روز دیگه

جدا به ادمایی که خونسردن و خودشونو تو هر شرایطی حفظ میکنن حسودیم میشه
من از اونام یهو بهم میریزم و دیگه هیچ کاری نمیتونم بکنم

کاش شیفتام با دوستم یکی بود

وای بگو زن تو هنوز پاتو نذاشتی بیمارستان اروم بگیرررر

جدی دارم به هر روز شیفت رفتن فکر میکنم
و اینکه یه جاهایی مرخصی لازم دارم ولی نمیدونممممممم چیکار کنم بهم میدن نمیدن و استرسم میگیرههههههه

همون جایی که لطیف تو دردسر های عظیم میگه
یهو میبرنت سر کار
یهو خواستگاری
یهو یه میت میذارن تو ماشینت
یهو میت زنده میشه
یهو میشوننت پای سفره عقد
دقیقا همه چی یهویی

دقیقا از روز جنگ تا جمعه هفته پیش تقریبا جز قرانم کار مهم دیگه ای نداشتم
انگار خدا بهم یه استراحت بین دو نیمه داده بود
و شروع طوفانیییییی‍️

موضوعاتی که باید بابتش گریه کنم
و تنها میشم یقه ام رو میگیرن
موضوعاتی که زندگیم رو بردن رو دو‌ر چهار
تو این هفته اخیر باعث شدن صبح تا شب تنهایی باهشون دست و پنجه نرم کنم
و به دوستام میگم و باهم میخندیم
کمدی درام

شما رو تنها برمی انگیزیم همانطور که دفعه اول تنها به این دنیا فرستادیم(:

شایدم احساس اینکه هیچکس پشتت نیست.

گاهی فکر میکنم من امادگی هیچ چیزی رو ندارم

از کار اداری بخصوص بانکی متنفرم