یه کم حرف بزنم براتون از نطق شیوا و رسام بهره مند بشید
اساساً من کی هستم؟
من یه کارگر صفر جوشکاری
یه دو سال سربازی رفته لب مرز پاکستان
یه کارگر حمال کابینت سازی تو روستامون
یه کمک نظافتچی دانشکده پرستاری
یه راننده ماشین تو پالایشگاه های عسلویه
یه بچه روستای محروم ۲۴ ساله
اینا رو گفتم که بدونی چرت و پرت نمیگم
من تسلیم نشدم
همه این کار ها رو کردم و دیدم من این ها نیستم واقعاً
گفتم میزنم قید کار و همه چی رو یه سال از جون مایه میزارم
هزار تا حرف زدن
بابا بیخیال،بسه دیگه
بیا برو با مهندس حرف بزن اینجا آبدارچی لازم دارن
از سنت خجالت بکش باوا
همینجا یه آزاد برو یه مدرک بگیر
هی آرزو و هدف هدف نکن
ولی من تصمیمو گرفتم
امسالو از جون مایه میزارم
حداقل اینه که چهار سال دیگه پیش خودم شرمنده نیستم که تلاشمو نکردم
که اونقدر حقیر نبودم که تن به چیزی بدم که دوسش ندارم
آهای تویی که طیب خاطر داری
تویی که حمایت داری
تویی که کلاس فلان جا میری
نبینم کم بیاریا
من با همه این محدودیت ها بلند شدم و دارم واسه آرزوم میجنگم
تو هم دستتو بزار رو زانوت و بلند شو و رویایی بساز ایندتو
میخام بگم نشه دو سال دیگه برگردی بگی کاش انجامش میدادم
فردا دیره
از همین الان شروع کن
دوستون دارم
ممنون از الا که امید رو بهم برگردوند
یا حق