می گفت دلم گرفته،باز نمیشه گره این دل ،نمیترکه بغض این روزام... خدامنو تنها گذاشت...ورفت...حالا من موندمو دنیای تاریکی .
گفتم :گفتم چرا قفل دلتو باز نمیکنی ؟چرا پشت در دلتو نگاه نمیکنی ؟چرا اون صدارو نمیشنوی؟
همون ک داره هی صدات میزنه ،قربون قد و بالات میره .همون ک بانوک انگشتای جادوییش داره میزنه ب شیشه دلت وهنوز ناامید نشده...همون ک فکر میکنی رفته...تُو رفتی ،تو در قلبتو بازکردی ب تاریکی بفرما زدی... سپیدی پشت درِ در ب دری های دلت مونده ...
میخای قفلشو امشب برای همیشه باز کنی؟میخای بترکونی این بغض کهنه رو؟میخای دستشو بگیری و بیاریش داخل؟و بعد دور از چشم همه سفت بغلش کنی؟میخای؟
پس امشب دقیقا همین شبی ک پست رو خوندی . ی ساعتی ک فق تو باشی و خودش بلند شو و با حال خوبی وضو بگیر ازون وضو قشنگا ک فکرت فق پیش خودشه... لباس سفید داری؟بپوش... موهاتو شونه کن براش ،عطر بزن میگی چادر باید سرت کنی؟اره سرت کن همون گل دار قشنگه رو ...تو سجاده ات گل بریز..بعد نیت کن دو رکعت نماز عشق میخونم ب نیت خودت...و...دورکعت نماز بخووون...
ازون نمازا ک ب نیت بغل کردنش باشه ... وسطاش گریه ات میگیره ...گریه کن بلند...بذار هق هق کنی بزار شونه هات بلرزن ...اما اخرش معجزه ارامش و سبکباری رو میچشی ...نمازت ک تموم شد بهش بگو اومدم کنارت بشینم درد و دل کنم باهات...بعد همه اون حرفایی ک گره خوردن تو گلوت رو بگو...همه رو...از سیر تا پیاز... چشماتو ببند فک کن پیششی ... اخرش دستاتو بلند کن سمتش بگو ب قلب من خوش اومدی و همون جا بگو خدا بهت اعتماد دارم همه زندگیمو سپردم دست خودت دیگ اصرار نمیکنم،دیگ پامو نمیکوبم ب زمینو بهونه نمیگیرم ...منو ببخش...
بعدش برو بخواب ...از فردا صب فق شاد باش ،زندگی کن ،شیطان ک اومد سراغت غم هارو خالی کنه تو جونت،تند تند بگو یا الرحم الراحمین یا الرحم الراحمین ... اونم هی میگه جانم جان دلم...هرچی با یاد اوری بودن خدا کنارت شادتر و شادتر زندگی کنی شادی های بیشتری بهت هدیه میشه:) هر موقع کم اوردی این شعر رو باخودت زمزمه کن :
اگر غم لشگر انگیزد ک خون عاشقان ریزد / من و ساقی ب هم سازیم و بنیادش بر اندازیم
یادت باشه راحترین کار توی دنیا زانوی غم بغل کردنه.. تو در نماز عشقت با ساقی قرار مدار گذاشتی پس باخیال راحت بخند و نفس عمیق بکش ...ازادی قلبت مبارک رفیق
650*