آلاخونه

تا بپیوندد به دریا کوه را تنها گذاشت
رود رفت اما مسیر رفتنش را جا گذاشت

زندگی در برزخ وصل و جدایی ساده نیست
کاش قدر پیش از این یا بعد از ان می زیستم

از سخن چینان شنیدم اشنایت نیستم
خاطراتت را بیاور تا بگویم کیستم

دارم تمام شعرای فاضل نظری رو حفظ میکنم
و کم کم دارن میشن دیالوگام.....

Ramos9248
سن؟
جسیت؟
علایق؟

جمله های کلیشه ای.

شاید هممون تو برزخ گیر افتادیم

منی هیچیمو خودم انتخاب نکردم و خانوادم مجبورم کردم

منی که سال نهمم توی سه روز کل ریاضیمو جمع کردم
کتاب ریاضیم سفید بود و هیچیییی ازش بلد نبودم

منی که نخبه بودم و کسی رو دستمو نمیاود

چند ماه پیش داشتم با عموم حرف میزدم ...
گفتم ...عمو فکر میکردم تو این سن قراره همه چیز داشته باشم
ولی ندارم ....
هیچی ندارم......هیچیییییییییییییی
حتی چیزا خیلی بدیهی و پیش پا افتاده

دلم میخواد به هیچ فکر نکنم ...به خودم زندگیم فکر کنم ...اینکه دارم چکار میکنم و به کجا میرم

حس تهی بودن دارم

بیهوده به قفل ها خشم می ورزی..
تمام در های جهان
از "درون" باز می شوند

مَن فَقَط نَاظِرِ ناطِقِ نُطقِ نُقاطِ مُبهَمِ مغزَمَم ..

کاش یاد بدیم که هرکسی مسیر زندگیِ خودشو داره...
قرار نیست همه صرفا یه مسیر رو اونم با یه سرعت طی کنن...
جلوی حال خوب بقیه رو نگیریم...

درمیان طوفان
هم پیمان با قایقران‌ها
گذشته از جان باید بگذشت از طوفان‌ها
به نیمه‌شب ها
دارم با یارم پیمانها
که برفروزم اتش‌ها
در کوهستان‌ها

hc hdk o,ki fvl , \davtj ;kl

ngl ldo,hn fvl \dhni v,d