
momo
دیدگاهها
-
هرچی تو دلته بریز بیرون 4 -
هرچی تو دلته بریز بیرون 4lnz دقیقا...افرین
-
هرچی تو دلته بریز بیرون 4m-mp-ss خوبم مرسیی..ن بابا این چه حرفیه ...من همیشه بفکرتونم
...چخبر چیکارمیکنین؟ریحانم چطوره؟
-
هرچی تو دلته بریز بیرون 4گونش گونش نولوپ
-
هرچی تو دلته بریز بیرون 4lnz سلام...چگونه ای
-
هرچی تو دلته بریز بیرون 4@ali-osanlu خوبیم...ممنون...شماخوبین؟
-
هرچی تو دلته بریز بیرون 4سلام
-
هرچی تو دلته بریز بیرون 4@Nedaa-H
-
هرچی تو دلته بریز بیرون 4شبتون بخیراهالی الا
-
هرچی تو دلته بریز بیرون 4@Nedaa-H
-
هرچی تو دلته بریز بیرون 4@Nedaa-H شکرعزیزم...همیشه خوب باشی
-
هرچی تو دلته بریز بیرون 4مراقب افکارت باش، چون افکارت، گفتارت را میسازد....
مراقب گفتارت باش، چون گفتارت، اعمالت را میسازد....
مراقب اعمالت باش، چون اعمالت، عادت هایت را میسازد....
مراقب عادت هایت باش، چون عادت هایت، شخصیتت را میسازد....
مراقب شخصیتت باش، چون شخصیتت، سرنوشتت را میسازد
-
هرچی تو دلته بریز بیرون 4@Nedaa-H چطوری تو
-
هرچی تو دلته بریز بیرون 4سلام تودلی
-
هرچی تو دلته بریز بیرون 4 -
هرچی تو دلته بریز بیرون 4
میترسم از علائمِ شبیهِ آدم بزرگها شدنم. مثلاً همین که هفت تار موی سفید در بیاورم، یا شنیدنِ خبر آزارِ دختری برایم عادی بشود، یا دیدنِ بیشرفیِ آدمها چیزِ عجیبی نباشد، یا دیدنِ مرگ و جنگ روزمرهام بشود، یا سعی کنم در جملاتم کلمات قُلُمبه سُلُمبه بگنجانم، یا کمتر بازی کنم، یا ازدواج کنم، یا دیگر مدادتراش نداشته باشم، یا کمی شکم بیاورم، یا سیاستداشتن بلد شوم، یا "گور بابایش شود" بگویم به دلتنگیهایم، یا کمتر بخندم که مبادا خطِّ خندهام چروک بیفتد، یا به این فکر نکنم که چرا اینقدر تاریخ زود به زود به تولدم میرسد و این کرنومترِ عمر... .
یا این خیرهگی به زمان و جهان... .
میترسم از علائمِ شبیهِ آدم بزرگها شدنم -
هرچی تو دلته بریز بیرون 4areffathi افرین
-
هرچی تو دلته بریز بیرون 4چیزی نگویید
ننویسید
نسازید
ادعا نکنید
که مخاطب از فرطِ بُهت وقت نکند دهانش را ببندد
که شک شود به شعور
که آدم دریچهی چشمش، درّه شود
از دیدنش، خواندنش، شنیدنش!
تهِ دل آدمها را با هرزگفتهها، تِی نکشید... . -
هرچی تو دلته بریز بیرون 4mahsaaaa خوشم نمیادلایک میکن بعد میحذفی
نگوندیدم
-
هرچی تو دلته بریز بیرون 4کارتان باز به این کهنهمثل میافتد
گذرِ پوست به دباغِ محل میافتد!رنجِ پروانه و بلبل همهگی بیهودهست
شهدِ گُل، بر لبِ زنبورِ عسل میافتدبه لبِ سرخ خودت، هاااای ننازی «چلگیس»
سیب، دستِ حسنیهای کچل میافتد!اهلِ لافی که همه رستمِ دستان هستند
کِشِ شلوارکشان، وقتِ عمل میافتد!قاصدک دستِ تو را پیشِ خلایق رو کرد
خبرت بر سرِ هر کوی و کتل میافتد... .