Mono
دیدگاهها
-
کافــه میـــم♡ -
کافــه میـــم♡
-
کافــه میـــم♡
بزرگترین نعمت زندگیم تویی مرسی که هستی
Bitsy
# -
کافــه میـــم♡حماقت یعنی وفادار بودن به کسی که خیلی وقته رفته...!
-
خط خط یه گردو -
کافــه میـــم♡• عاشق درد شدم و با حسرت خوابیدم...
خوشبختی این رو دید و شاید به خاطر همین بلند شد رفت ...
و این همان اتفاقیه که وقتی از دریچه شکست به دنیا نگاه میکنی میوفته...:)
# -
کافــه میـــم♡
# -
نوشته های با ارزشتفنگ های پر برای شلیک به مغز های پر ساخته شده اند...
و مغز های خالی برای پر کردن این تفنگ ها...
از کسی که کتابخانه دارد و کتاب زیاد میخواند نباید هراسید...
از کسی باید ترسید که تنها یک کتاب دارد و ان را مقدس میپندارد ولی هرگز ان را نخوانده است...
• نیچه
@دانش-آموزان-آلاء -
کافــه میـــم♡ببخشید اگه عکس نوشته هام شمارو یاد کسی میندازه...
# -
کافــه میـــم♡
هَرکَسی توی آین دُنیآ کَسیُ و دآرِه کِه نَدآرِه...
# -
کافــه میـــم♡
# -
کافــه میـــم♡
# -
موسیقی کده
چه حسِ تردیدی ، توو قلبِ ما رفته
دلم هنوز اینجاست ، دلت کجا رفته
که عمر خوشبختیم ، منو رها کرده
تو کم بشی از من ، تمامِ من درده
یکی توو دنیا هست ، که کل دنیاشی
تموم درداته ، تموم رویاشی
یکی توو دنیا هست که عاشقه با تو
یه عمره جنگیده بگیره دنیاتو
https://dls.music-fa.com/tagdl/downloads/Ehsan Khaje Amiri - Nafas (320).mp3 -
کافــه میـــم♡
طُ خُلآصِهِ هَمِه چیز هآیِ خوبی کِه اَز خُدآ خآستَم...:)
#
Bitsy -
موسیقی کده -
خــــــــــودنویس#اوهمان کسی که هیچکس مینامیدمش...
ولی در همه کسم خلاصه میشد...
شنا کردن را از #او یاد گرفته بودم...
ولی هر شب در رویایش غرق بودم...
معلم خوبی نبود...
ولی انتظار را خوب به من آموخت...
چال روی گونش وقتی برایم نمک می ریخت خوب نمایان میشد...
اما حالا اثار آن نمک ها بر روی زخم هایم خودنمایی میکنند...
پا به سن گذاشتم...
ولی پا به صن ارزوهایم نگذاشتم...
#او را در آغوشم از شر آن مردنان نامرد زندانی کرده بودم...
#او مرا در حسرت مال تنها من بودنش به بند کشیده بود...
عجب تفاوت بزرگی!
تنها بودم #او امد دیگر تنها نبودم...
تنها نبودم #او رفت بازم هم تنها نبودم...
خیالش بود...
عکس هایش بود...
صدای نفس کشیدن وویس هایش بود...
عطر روی پیراهنم بود...
ولی #او نبود...
#او امد هر روز ساعتها خودم را در آیینه مشغول ساختن چیزی طبق خواسته او میکردم...
#او رفت هر روز ساعتها خودم را مشغول شناختن آن کسی که در آیینه بود میکردم...
#او امد بوی رفتن نمیداد...
#او رفت بوی خون باورم به مشمام میخورد...
#او امد بسیار بی صدا و ارام...
#او رفت پر سر و صدا بلاخره شکستن دل هم صدایی دارد...
#او امد با تمام قلبم دوستش داشتم...
#او رفت با تیکه های قلبم دوستش دارم...
#او آمد گفت تو همانی که میخواهم...
#او رفت گفت هیچوقت شبیه ان کسی که میخاتمش نمیشوی...
#او امد #او رفت همه چیز تغییر کرد به جز یک چیز...
من هنوز همان قدر دیووانه ام که کسی را که مرا به دست فراموشی سپرده عاشقانه میپرستم...
Mono -
خــــــــــودنویسامروز چندمه؟
اصلا کدوم ماهیم؟
اممم به هوا میخوره زمستون باشه...
زمستون و انقدر گرم؟
نمیدونم شایدم تابستونه...
اخه تابستونم که برگا زرد نمیشن...
نه نمیخام نه پاییز دوست ندارم...
برای من بهاره...
خودت گفتی هرچی دوست دارم فکر کنم...
باز خونه رو فکر کنم گم کردم...
چند وقته حافظم خوب کار نمیکنه...
یه کارت میزارن توی جیبم که هروقت گم شدم یه بنده خدایی بتونه برسونتم خونه...
شماره هارو دیگه یادم نمیمونه...
اون روز اون عاقاهه میگفت باید بنویسم توی یه دفترچه بزارم پیشم ولی رفتم خونه یادم رفت...
دیروز یه خانومی خیلی جلوم گریه کرد...
میگفت من مامانتم چرا منو یادت نمیاد...
بعد اون پسر قد بلنده نگام کرد گفت خیلی جوونی زوده و سرشو انداخت پایین...
چی زوده؟ پرسیدما ولی جوابشو یادم نیست...
دختره برام غذا اورد گفت غذای مورد علاقتو اوردم داداشی ولی اسم غذا رو که پرسیدم یهو زد زیر گریه...
خوب چیه مگه نباید هرچیزیو که نمیدونی بپرسی؟
دکتره میگفت یه مریضی گرفتم اسمش چی بود؟
یادم نیست...
عاهااا یادم اومد آلزایمر...
ولی نه فکر نکنم...
اخه من هنوز میدونم ۳۱ شهریور تولدته...
میدونم چشم راستت ۱۲۰ تا مژه داره و چشم چپت ۱۱۲ تا...
اخه ادم اینجوری ... دوباره یادم رفت اسمشو...
اخه ادم اینجوری مریضیه رو میگیره؟
دیشب یه مرده اومد تو اتاقم پرسیدم اون مریضیه چی هست؟
داد زد و گفت از صبح تا حالا صد بار توضیح دادم برات و رفت از اتاق...
حسابی گریه کردم آخه چرا همه اینروزاحوصلمو ندارن..
خب یادم اومد الزایمر همون مریضیه که میگن همه چی یادت میره...
ولی من که یادمه رنگ مورد علاقه ات آبیه...
میدونمم به اون پاستیل قرمزا حساسیت داری...
پسره یه چیز میگفتا درمورد این مریضی...
وایسا فکر کنم...
هوووف یادم اومد...
میگفت کسی که این مریضیه که اسمش بلد نیسم یادم باشه بپرسم و بگیره همه رو یادش میره جز عشقش...
عاها پس شاید منم آلزایمر دارم و خودم خبر ندارم...
راستی من گم شدما ولی نه توی خیابون نه توی شهر توی اون قلب شلوغت...:)
Mono
# -
کافــه میـــم♡ -
کافــه میـــم♡
عشق + اهمیت = مادر
عشق + ترس = پدر
عشق + کمک = خواهر
عشق + دعوا = برادر
عشق + اهمیت + ترس + کمک + دعوا + زندگی = رفیق
مطمئنم یه روز یه جا یه کاری کردم که خدا تو رو بهم داده
@دختر-بهار