سلام
امیدوارم حال همه تون خوب باشه
من سعیده م
و به پیشنهاد یکی از دوستان میخوام درباره پشت کنکور موندنم بنویسم:smiling_face_with_open_mouth_cold_sweat:
سال 95 کنکوری بودم.تقریبا هیچگونه امادگی نداشتم برا کنکور هیچ درسیو درست و حسابی نخونده بودم و اصلا شاید بلد هم نبودم بخونم! چون ذاتا ادم درس خونی نیستم و نمیتونستم بشینم پای کتاب و بخونم!و البته شدیدا درگیر فضای مجازی بودم (و هستم!)
خب...واضحه که نتیجه ی کنکورم هم اونی نشد که میخواستم
درصد های سال اول من اینجور بودن(عاقا نخند،عه )
ادبیات:57
عربی:46
معارف:48
زبان:32
ریاضی:23
زمین:0
زیست:29
فیزیک:25
شیمی:7/7
و رتبه 11695 منطقه سه شد نتیجه ی این درصد ها در سال 95...
بعد از دیدن نتیجه ی کنکور،ناراحت شدم،ولی ته دلم میدونستم که حتی حق ندارم ناراحت باشم.من هیچ تلاشی نکرده بودم و واقعا ممکن نبود معجزه شه و من سه رقمی بیارم!!!!!
من عذاب وجدان داشتم و عذاب وجدان و عذاب وجدان و پشیمونی...
هر لحظه ای که تلف کرده بودم میومد جلو چشمم و از خودم عصبانی میشدم...
هر ثانیه ای که توی فضای مجازی هدر داده بودم بهم دهن کجی میکرد و بیشتر عصبی میشدم...
هیچ کلمه ای نمیتونه اون حس هارو توصیف کنه...
موقع انتخاب رشته رسید!
خیلیا،تقریبا همه جز خونوادم،گفتن رشته های دیگه رو بزن و برو.پشت کنکور نمون!خیلی ها گفتن سال دیگه از اینم بدتر میاری
خیلی ها گفتن نمیتونی،نمیشه،سال دیگه حسرت همین رتبه الانتو میخوریا و ...
ولی من میخواستم بمونم پشت کنکور،نه چون دلم رتبه خوب میخواست،نه چون دلم دکتر شدن میخواست،نه چون به هیچ رشته ی دیگه ای علاقه نداشتم،نه چون لج کردم با خودم و بقیه،خواستم ثابت کنم خودمو به همه...
نه!
فقط چون میدونستم که من همه تلاشمو نکردم.من هیچ تلاشی نکردم!قابلیت های من فراتر از این رتبه س و مطمئن بودم اگه یاعلی بگم و استارت بزنم،میتونم...
این تاپیک تا شرح لحظه ی ورود به دانشگاه، ادامه دارد...
پیشنهاد و پرسشی داشتید خوشحال میشم بپرسید
دوستاتونو تگ کنید
@دانش-آموزان-آلاء
@فارغ-التحصیلان-آلاء