پشت کنکورم
روزگارم بد نیست
رویایی دارم..
خرده هوشی... سر سوزن ذوقی
پشت کنکورم...
منم و فکر کتاب
منم و خواب کتاب
من کوچک ... من تنها ...
منم و گم شده در لای کتاب...
گاه گاهی قلمی میکشم بر ورقی
از میان سهمی و سرعت و مغز
میکشم بیرون چند جمله نغز
گاهگاهی که شوم خسته ز درس
همدمم این قلم است
میکشم بر تن این کهنه ورق
خط خطی های عبث
چند جمله... چند بیت بی قافیه
میشود سهم من از کل هنر...
میشود سهم من از این زندگی
چند جمله که کسی ننخواندش...
sonic
دیدگاهها
-
-
romisa آموزش ابتدایی . فرهنگیان. پردیس زینب کبری بروجرد
-
_وااو چه موهایی!!! موهات چی شد؟
+زدمشون:)
_دیوونه ای؟ حالا گیریم تو دیوونه . اون آرایشگره چطوری دلش اومد؟ اصن خونوادت چرا گذاشتن؟
+نرفتم آرایشگاه:)
_؟؟؟
+خودم زدم...
_چییییی؟!
+وسط تست زدن جلو دست و پام بودن . شونه کردنشون یه رب وقت میبرد . شستنشون یه ساعت . وقت نداشتم .. کنکور داشتم. یه روز بستمشون . از پشت کش مو با قیچی زدمشون:)
_چیکار کردی با خودت؟
+واسش از همه چی زدم:) دردش اینجاست تهش نرسیدم:)
امیدوارم از این آرزوهای خاک شده یه جوونه جدید بزنه بیرون
میزنه؟
_.... -
بعضی وقتا یه گوشه میشینی...
زانوهاتو محکم بغل میکنی...
و فقط میخوای بگذره...
با خودت میگی این شب صب نمیشه...
میگی این تنهایی هیچ وقت تموم نمیشه...
کسایی که صدای خندشون حالتو خوب میکرد الان گوشاتو میگیری که نشنوی...
تو تنهایی خودت غرق میشی و دور میشی...
دور میشی....
دور میشی... -
نگاهش سراسر فریاد بود..
حرف که میزد صدایش میلرزید .. نمیدانم از بغض بود .. از سرما بود .. یا دیگر نای سخن گفتن نداشت...
اما نگاهش
وای از نگاهش...
فریاد چشمان سیاه رنگش دلم را میشکند..
او کودک بود .. مجبور به کار...چقدر عادی شده برایمان کلمه منفور کودک کار...
در آن طرف بازار دختری را میبینم که تحقیر میشود به جرم دختر بودن..
نگاه او هم فریاد میزند... اما چشمانش را بست .. سرش را پایین انداخت .. چون دختر ها که فریاد نمیزنند حتی نگاهشان...
دختری که آرزوی آزادی را در سر میپروراند و آرزوهایش را میان خاطرات اجنبی ها جستجو میکرد میان موج تحقیر و توهین ها زنده به گور میشد...
آن طرف تر دختری را میبینم... آرزو هایش را... استعداد هایش را.. توانایی هایش را .. همه را در صندوقچه کوچکی از جبر گذاشته و در خاک مدفون میسازد... بیلش را پر از خاک کرده روی صندوقچه میریزد...
قطره اشک اول که از گوشه چشمش میچکد میشنوم که میگوید : ( شاید تقدیرم این بوده) و من باز دلم میشکند...
در خانه ای آن طرف تر دختری 12 ساله برای درس خواندن التماس میکند... به دشمنانش؟ نه ... به خانواده اش...
من حلقه اشک چشمان ملتمسش را میبینم... آنها نمیبینند؟
کسانی که فکر میکنند اوج کمال یک دختر ازدواج است .. و می اندیشند اوج توانایی یک دختر شوهر داری و خانه داریست .. و من دوباره دلم از جهل انسان ها میشکند...
و من به تاریخ مینگرم...
زمانی که دختر ها زنده به گور میشدند چون مایه ننگ بودند...
کمی جلوتر..
زمانی که با الاجبار چادر از سرشان کشیدند...
کمی جلوتر...
زمانی که به زور چادر بر سرشان کردند...
و من نمیدانم تا کی دختران این کره خاکی باید میان این همه جبر زنده به گور شوند؟
تا کی دیگران برایشان تصمیم بگیرند؟
تا کی دختران سرزمینم فریادشان را نگاه میکنند؟
تا کی فریادشان بی بند و باری تلقی خواهد شد؟
و تا کی ظرافتشان بازیچه دست هوسرانان و نامردان قرار خواهد گرفت؟
نمیدانم کی جهانیان میفهمند دختر ظریف است نه ضعیف...
دلش ظریف است زود میشکند..
جسمش ظریف است زود آسیب میبیند...
احساساتش ظریف است زود اشکش میچکد...
اما ضعیف نیست...
زن ... این تجلی گاه شکوه خلقت... اگر بخواهد جهان را با نگاهش به آتش میکشد و ابر ها را با احساس جوشانش وادار به باریدن میکند..
وای به روزی که احساسش را دریغ کند...آن روز زمین انسان ها توده گل بی ارزشی بیش نخواهد بود..
وای به روزی که محبتش را پس انداز کند...همه از سرما یخ خواهیم زد...
و وای به روزی که دل ظریفش در پیشگاه خالق دل ها دادخواهی کند... -
چندیست نشسته ام درین سرای تنهایی...
چشمم به راه است ... اما نمی آیی..
سرم میان کتاب و در انتظار رخ تو..
زیر لب زمزمه میکنم کنکورم تو کجایی؟
ببین مرا شده ام شکسته و ملول
زمزمه هر روزم شده فغان و گاهی زاری
شدم خسته زمانی که رقیبانند در تکاپو و تلاش
خدایا چه مانده برایم جز خجالت و شرمساری؟
نگاهم که می افتد به خروار جزوه و کتاب...
آه از دل برارم و نکنم هیچ کاری...
یکی دو روزیست که دیگر خودم نیستم..
آهای دختر روز های سخت... اینجایی؟
همه میگویند اینجا ته راهست دوام بیار..
نه... نمیکشم کنار و چنگ میزنم به هر جایی.
دلم ریش شده... زانوانم میلرزند..
خدایا بغلم میکنی؟ نمانده نایی...
خدایا میان آغوشت هنوز هم جا هست؟
برای من افگار و یک عمر تنهایی؟
میدونم خوب نیست...
اما به روم نیارین:)
باشه؟:) -
وقتی همه میخوابن
کنکوریا بیدارن
همه خواب خوش میبینن
اونا تو فکر کارن...
تو رویای دانشگاه
سر رو بالش میزارن
یه رشته ی باحالو
همشون دوس میدارن
بعضیا تو رویاشون وکیلن یا مهندس
بعضیای دیگه پزشکن. بعضیا شایدم نرس
همه اهل تلاشن
همه پر از روحیه
درس میخونن چه آسون
چقدر حال توپیه...
4 ماه دیگه تمومه این اوضاع و این احوال
اینو همه میدونن
که اگه خوب بخونن
چن ماه دیگه هستن خوشحال
امیدوارم که اون روز
خوشحال باشیم هممون
یه خنده از ته دل
یه لبخند مهربون..
مطمئنم ... میدونم
امسال دیگه تمومه..
با لطف خدا و آلا
کنکور چقدر آسونه
آهای همه بدونین پیش ما آلایی ها
کنکور کارش تمومه... -
رفته بودم درمونگاه...
با یه دنیا دردی که رو جسمم نشسته بود...
اما یه امیدی وسط همه اون دردا سو سو میزد...
یه فرشته سفید پوش که توی اتاق نشسته . با یه لبخند . کسی که میتونه حال بدمو خوب کنه... یه دکتر...
نوبت گرفتم و نشستم رو صندلی . ساعت یازده صب بود و گفتن دکتر حداکثر تا 5 دقیقه دیگه میاد . خودش گفته بود تو راهه...
پنج دقیقه گذشت نیومد...
نیم ساعت...
یه ساعت...
دو ساعت...
ساعت یک شد...
حال بد من . نور امید من . تصورات من...
وای از فرشته ای که توی دلم مرد...
پاهام میلرزید... از شدت درد . اما به هر ضرب و زوری بود پاشدم و رفتم پیش منشی ... اخم کرد و یه لحن بد : خانوم دکتر سرشون شلوغه میان بالاخره .. شمام مشکلی داری میتونی بری...
مریض شدن جرم بود؟
تو این کشور جرمه؟
پیش این آدمای تازه به دورون رسیده از خود راضی چی؟ جرمه؟
رفتم... رفتم خونه پیش پرستارای خونواده ...
اینبار با آبجیم و همسرش رفتم .. دوتا پرستار...
چه احترامی !!
دیگه از لحن تند اون منشی خبری نبود!!
خانوم دکتر دیگه سرش شلوغ نبود!!
اما هنوز نیومده بود درمونگاه.. لوکیشن دکترو بهمون گفت و ما راه افتادیم رفتیم پیشش ...
داشت چایی میخورد:)
باورت میشه؟ 50 تا مریض منتظرش بودن و اون...
کپ کردیم سه تایی ...
زدیم بیرون بی هیچ حرفی...
اینکه تهش مریضی من با پارتی داره خوب میشه بماند...
اینکه یه عده بیمار بدحال به جرم پارتی نداشتن درد میکشن بماند...
اما چی شد که یه دکتر انقدر سنگ میشه؟ انقدر بی تفاوت میشه نسبت به بقیه...
میدونی؟ یکی بود علائم بیماریش مث من ولی یه ماه بود که درگیر بود..
چرا؟
چون خانوم دکتر نمیخواست مریضشو از دست بده .. قطره چکونی خوبش میکرد.. زجرش میداد تا پول دراره...
میدونی؟ اولین باری بود که تنها رفته بودم دکتر .. همیشه یه پارتی نامی وجود داشت که دکتر با دیدنش لبخند بزنه و من بشم مریض سفارشی .
فک میکردم فقط یه اسمه و واسه همه مریضا همینقدر خوب تا میکنن ولی...
دلم گرفته..
دلم واسه مظلومی مردمم گرفته...
واسه سنگدلی بعضی دکترا...
میدونی؟ دیگه نمیخوام دکتر بشم... دیگه نمیخوام بیمارستان کار کنم...
دیگه نمیخوام حتی به شوخی .. حتی الکی ننگ همکار بودن با اون خانومو بیارن اول اسمم..
آبجیم میگفت پروسه ای که من تو نصف روز رفتم یه مریض معمولی باید تو یه هفته بره...
کاش کاری برمیومد... اما نمیاد... نمیشه رفت یقه دکترو گرفت و گفت وجدان داشته باش .. که لعنتی تو قسم خوردی.. که من کیسه پول نیستم.. که...
کاش میشد واسه همه مریضا پارتی شد تا کارشون زودتر راه بیفته..
کاش... -
بعضی وقتا بعضی چیزا اونقدر هستن که بودنشون به چشم نمیاد... تازه وقتی میرن میفهمیم چیو از دست دادیم .. که قدر چه چیز با ارزشی رو ندونستیم .. که چه گوهری رو اسون فروختیم.. یه گوهر مث سلامتی...
تازه وقتی یه هفته کارت بشه خوابیدن رو یه تخت و یه سرم تو دست و دردی تا خود مغز استخون میفهمی سلامتی ینی چی...
وقتی کارت بشه اشک .. وقتی از درد چنگ بزنی به بالش روی تخت...
میدونی؟
دیگه همه چی بی اهمیت میشه..
دیگه نه استرس کنکور میمونه نه نتایجش نه هیچ چیز دیگه...
دیگه سه رقمی شدن ... یا شیش رقمی شدن مهم نیست..
فقط دنبال سلامتی از دست رفته ای..
میدونی وقتی درد میرسه تا استخونم چی یادم میاد؟!
هفته قبل کنکور .. نشستم رو به قبله و گفتم خدایا من هیچی نمیخوام .. حتی سلامتی هم نمیخوام فقط یه رتبه خوب میخوام ... گفتم خدایا حاضرم یه مریض با رتبه خوب باشم تا یه ادم سالم با رتبه داغون ...
اره اینارو گفتم ... از ته دلم گفتم.. اما اشتباه کردم..
خدایا غلط کردم باشه؟
اشتباه کردم...
من سلامتیمو میخوام... حال خوبمو...
من این دردارو نمیخوام... باشه؟
خدایا رتبه های خوب ارزونی بقیه ... نمیخوام...
میشه دوباره حالم خوب شه؟
توروخدا... -
گاهی دلت میگیرد...
از شنیده ها... از بی رحمی ها... از سنگدلی ها...
گاهی این مردمان چه راحت زخم میزنند..
چه راحت با کلامشان نیش میزنند..
چه راحت دل میشکنند...
اما در میان همه ی این احساسات تلخ و سیاه...
نوری در دل میتابد..
نوری که حرف میزند..
که میگوید ببخش...
که میگوید فراموش کن...
نوری که میگوید زخم نزن که اگر زدی تو با انان چه تفاوتی داری؟
تو هم گناهکاری...
میگویم: شاید قضاوتم کنند..
و آن نور چه زیبا میگوید : خداوند قضاوت دیگران را نمیخواند...
میگویم: شاید فکر کنند که...
میگوید: خدا عادل تر از انست که با افکار دیگران حکم کند...
میگویم: چرا هر چه میگویم پای خدارا پیش میکشی؟ مشکل من با مردمان زمین است..
نور طلایی لبخند میزند... صدای آرام و آرامش بخشش درگوشم میپیچد :
آیا خدا برای بنده اش کافی نیست؟ -
یهویی جو گرفتم گفتم منم بنویسم
:smiling_face_with_open_mouth_cold_sweat:
19 دی
زیست : درس 4 پیش و درس 6 سوم و درس 1 دوم مطالعه و 40 تست : 4 ساعت
فیزیک فیلم دینامیک و 14 تست 3 ساعت
ادب 30 تا تست : 35 دقیقه
دین : 30 دقیقه مطالعه درس 4 پیش
شیمی : 20 تست سینتیک : 35 دقیقه
زبان : 35 تست : 35 دقیقه
9 ساعت تقریبا -
بعد از تو دیگر هیچ چیز مرا به وجد نیاورد..
بعد از اینکه فهمیدم مسیرمان از هم جداست
بعد از اینکه فهمیدم هرگز به تو نخواهم رسید
تنها باید از دور نگاهت کرد..
سیاهی بی کرانت را
درخشش ستارگانت را
ماه نقره فامت را
مگر من از این دنیا چه میخواستم؟
جز غرق شدن در بیکرانت؟
جز ساعت ها محو تو بودن...
هنوز هم تنها نام تو میتواند اشک را مهمان چشمانم کند..
چشمانی که تنها نظاره تورا میخواهد...
چشمانی که آرزویشان گم شدن در سیاهی توست...
همه میگویند بیخیالت شوم..
میگویند نمیتوانم به تو دست یابم...
میگویند تو محال ترین آرزوی منی...
نمیدانم... شاید باشی...
اما از دور که میشود نگاهت کرد...
قول میدهم روزی فرا رسد که من باشم و تو و یک تلسکوپ
تو و ستارگانت دلبری کنی و من فقط نگاهت کنم...
میدانی شاید مسخره باشد اما...
من با تو خدارا یافتم..
ذره کوچکی از بزرگی خداوند را من با تو فهمیدم...
میگویند اسمان شب که جز سیاهی چیزی ندارد..
میپرسند چرا دوستت دارم...
نمیبینند؟
چلچراغ هایت را نمیبینند؟
بیکرانت را چه؟
سیاه چاله هایت...
منظومه ها و کهکشان هایت
خورشید هایت...
هزاران هزار اسرار زیبایت...
میدانی؟ تو یکی از زیباترین جلوه های زیبایی خداییی..
تو آشکار ترین آیه ی خدایی...
آیه ای که از بس هست کسی نمیبیندش... کسی نمیخواندش...
ای زیبا ترین نشانه ... خدارا شکر میگویم برای بودنت..
حتی اگر هرگز به تو نرسم..
اما میدانم آفریدگارت به من نزدیک است... نزدیک تر از رگ گردن...
و او که تو و زیبایی هایت را آفریده چقدر زیباست؟ -
میترسم بگم و هیچ وقت نرسم
از وقتی کنکور دادم دیگه از آرزو داشتن میترسم...
فقط خونوادم خوشحال باشن .. از رشتم .. از رتبم راضی باشن ...
خودم دیگه هیچ آرزویی جز خوشحالیشون ندارم.... -
اعتراف میکنم همیشه فکر میکردم پیر لوتی یه آدم پیره که چون خیلی مشتی و لوتی و بامرام بوده بش میگفتن پیر لوتی
وقتی فهمیدم طرف فرانسویه و تلفظ اسمش پی یر ه کل باورام فرو ریخت :|:smiling_face_with_open_mouth_cold_sweat: -
ms96sad96 یلدای شمام مبارک
-
رزیدنت اویل:)
ینی عاشقشم:))
البته بازیش بهتره اما فیلمشم خوبه...
موضوعشم راجب یه چن تا ویروسه که پخش میشه و آدما تبدیل میشن به زامبی...
7 قسمته که هنوز خودم هفتمیشو ندیدم... -
دیروز رفته بودم قم...
شلوغیاشو حتما دیدین تو تلویزیون..
ازون نگم...
از حال و هوا و فضاش بگم؟
کلی آدم با کلی مشکل با وجود همه سختی ها با همه مخالفت هاشون با دولت
بی حجاب با حجاب
همه اومده بودن...
رفتیم نه اینکه یادمون رفته باشه وضعیت اقتصادیو
نه
نه اینکه یادمون رفته ۱۵۰۰ نفرو نه...
نه اینکه بنزین ۳۰۰۰ تومنی یادمون رفته...
نه...
رفتیم چون سردار رفته...
سرداری که همه زندگیشو واس امنیت ما گذاشت ..
رفتیم با خالص ترین سردار خالصانه خداحافظی کنیم...
رفتیم بگیم شاید اینجا وضعیت اونقدرا خوب نباشه ولی پای هموطن ک وسط بیاد همه تو میدونیم...
رفتیم بگیم با همه مشکلات با هرچی که دم دستمونه وامیسیم جلو دشمنی که جرئت کنه چپ نگاه ایرانمون کنه...
رفتیم ...عقایدمون فرق داشت ولی متحد برای ایران در مقابل دشمن... -
تو قلبی و مغزی پر کاربرد و باحال
منم آن آپاندیس وستیجیالکنکوری شاعر :|
-
در میان ستارگان هم عالیه:)
ینی تنها فیلمیه که بعد دو سه ساعت نمیخواستم تموم شه..
راجب سیاه چاله و کرم چاله و جهان موازی و افق رویداد و ...
برنده اسکار نمیدونم کدوم سال :|
قطعا پیشنهاد میکنم ببینینش:) -
واه و واه و واه
ساقه ی تک لپه رو نگا
آونداشو دیدی؟
پخش و پلا...
..............
وسط ریشش ستاره
دولپه خیلی ماهه :|
................
کنکوری شاعر در حال یادگیری ساقه و ریشه تک لپه و دو لپه :|
خــــــــــودنویس
نتایج نهایی کنکور ۹۸
خــــــــــودنویس
خــــــــــودنویس
خــــــــــودنویس
خــــــــــودنویس
خــــــــــودنویس
خــــــــــودنویس
خــــــــــودنویس
خــــــــــودنویس
گزارش ساعت مطالعه ویژه کنکور 98 (تنها تاپیک رسمی)
خــــــــــودنویس
سال جدید بیاید از آرزوهاتون بگید و اینکه سال دیگه این موقع کجایید
اعتراف میکنم که....😂
تو شب یلدای منی😍
پاپ کورن
سردار بزرگ و پر افتخار اسلام آسمانی شد.
خــــــــــودنویس
پاپ کورن
خــــــــــودنویس