آلاخونه

سلام سلام
حالتون چطوره کنکوری ها؟
خب قضیه چیه؟
قراره ما در حد توانمون به کنکوری ها کمک کنیم.
خب حالا چطوری؟
بروبچ کنکوری میتونین تو تاپیک پایینی سوال های مشاوره ای تون رو از دانشجو های رشته های تاپ که تو مسیر کنکور کلی تجربه کسب کردن و بلد کار هستن بپرسین
و بنده حقیر() در حد تجربه های خودم و به کمک هانیه جان @haniehno به سوال هاتون توی پست های این تاپیک (ترجیحا به صورت ویس) جواب میدیم.
سوالاتون قراره حول مشکلات مشاوره‌ای کنکور مثل انگیزه و برنامه نوشتن و مشاور و آزمون ها و... باشه.
چیز هایی که هممون با پوست و گوشت و استخوان تجربه کردیم یا درحال تجربه‌ش هستیم.
https://forum.alaatv.com/topic/56518/مشاوره-کنکوری-گفتگو

درضمن حواستون باشه:
️اسپم ممنوعه
️گفتگو ها و سوال هامون تو تاپیک بالایی(تاپیک گفتگو) انجام میشه️
️اینجا فقط به سوالاتون جواب میدیم️
و دعوت میکنم از همه ی دانش آموزان آلا: @دانش-آموزان-آلاء
و فارغ التحصیلان و رتبه برتر های آلا که تجربه هاشون واسه یه کنکوری خیلی باارزشه: @فارغ-التحصیلان-آلاء @رتبه-های-انجمن-آلاء

Mahdi Parandakht در شــآدکــَــده ی جــوکــیـســـــم گفته است:

کاربردی ترین دروس تاریخ بشریت

حقیقت اینه که هستن
خیلی هم کاربردی هستن
ولی طنز تلخش اینه که به روش اشتباهی آموزش داده شدن که اینقدر بی ارزش میدونیم🥲

سلام بچه ها
اگه قرار بود یه بیت یا مصرع شعر با خط خوش توی تابلو روی دیوار میزدید ترجیح می‌دادید چی باشه؟
@hanu @Soniaaa Michael Vey Hamed.s Hhh Hh @نویسنده-کوچولو Infinitie. A Uranium 0yasin.sh0 @0Farzam0 @Venus655 @Ozan-hs Gharibe Gomnam Helorikaa jahad_121 ارسطو حداد
@دانش-آموزان-آلاء @فارغ-التحصیلان-آلاء

سلام سلام
حالتون چطوره کنکوری ها؟
خب همونطور که میدونید قضیه چیه() اینجا قراره شما کنکوری ها سوال های مشاوره ای تون رو بپرسید و با فارغ‌التحصیلان گفتگو کنید و تو تاپیک پایینی ما یعنی فارغ التحصیلان جواب سوال های شما رو در حد توان و ترجیحا به صورت ویس بدیم.
https://forum.alaatv.com/topic/56517/مشاوره-کنکوری?_=1668095405331

درضمن حواستون باشه:
️سوالات در زمینه کنکور و مشاوره کنکوری خواهد بود(نه هر مسئله ی روانشناسی یا اجتماعی)️
️اسپم ممنوعه
️سوال هاتون رو تو این تاپیک بپرسین تا توی تاپیک اصلی تنها ریپلای روی سوالات شما و جواب های فارغ التحصیلان رو خیلی شیک و مرتب داشته باشیم
.
و در نهایت دعوت میکنم از همه ی دانش آموزان آلا @دانش-آموزان-آلاء
و فارغ التحصیلان که تجربه هاشون رو به اشتراک بزارن @فارغ-التحصیلان-آلاء @رتبه-های-انجمن-آلاء

سلام سلام
خب اینجا قراره خبر بگیم
خبرای دسته اول از هر زمینه ی ورزشی و علمی و تکنولوژی و سیاسی و مذهبی و فان و... خلاصه اخبار هررر چی که درموردش علاقه دارین و پیگیری میکنین رو اینجا باهامون به اشتراک بزارین
.
حواستون باشه
_ری اکت ها و چت هاتون درباره ی مطالب تو تاپیک تودلی باشه(اسپم ممنوع)
_سعی کنین اخبارتون از یه منبع نسبتا معتبر باشه
دعوت میکنم از @دانش-آموزان-آلاء

@fatemeh-Ma داداش من طوری دعا میکنه که من دانشگاه دربیام اتاق مال اون بشه که حضرت نوح واسه هدایت پسرش اینطوری دعا نکرده بود

گفته بودم دانشگاه شروع بشه میام از روزای اولم میگم مگه نه؟
خب...
دیروز که روز اول بود ۶ونیم بیدار شدم و صبحانه و... حدود ۷وربع بود که مامانم از زیر قرآن ردم کرد و رفتم بیرون
تا دانشگاه فاصله زیاد نبود و یه دقیقه ای رسیدم دم دانشگاه که خالی از موجود زنده بود
شک و تردید و ترس داشتن منو سرزنش میکردن که چرا اینقد بی‌خبر اومدی
به دوستم که همشهری بودیم پیام دادم کجایی و رفتم سمت ساختمون از سمتی که همه داشتن میرفتن(روز اول اون کلا نیومد) یهو یه دختری رو دیدم که همکلاس بودیم و گفتم از این در میرن تو که همون لحظه یه رختره رفت و در رو بست🫥(قفل شد) ما هم که جایی رو نمیشناختیم از کنار دیوار رفتیم تا یه دری پیدا کنیم که اینطوری مجبور شدیم کل ساختمون رو دور بزنیم و از نزدیک همونجایی که شروع کردیم در اصلی رو پیدا کنیم
خلاصه رفتیم تو و سراغ کلاس ۲.. کسی نبود و نشستیم به انتظار که بیشتر با اون دختره آشنا شدم و اسمش نادیا بود تو شهر من به دنیا اومده بود...
خلاصه رفتیم تو کلاس و جلسه اول اخلاق داشتیم یه خانوم اومد از بسم الله و اینا حرف زد و ما نوشتیم کلاس بعدی بافت شناسی بود... پسرا هم اومدن و تقریبا کل کلاس پر شد.. استاد اومد و کمی تهدید و توضیح و رفت سراغ درس که تقریبا هیچی نفهمیدم با یه دختر دیگه آشنا شدم به اسم سمانه خلاصه اون کلاس هم تموم شد و شماره دادن و گرفتن و گروه زدن و...
تاااا امروز:
امروز جلسه اول کامپیوتر داشتیم چون هنوز گروه بندی نشده بودیم رفتیم تو کلاس و استاد فقط باهامون حرف زد یکم توضیح و یکم نصیحت و گف برین گروه که شدین بیاین...
مام که نمیدونستیم بعد از ظهر کلاس داریم یا نه گفتیم تا مشخص بشه بریم کارت غذا بگیریم(تو دانشکده دندانپزشکی که تو دانشگاه ما نیس و فاصله داره) من گفتیم سرده و اسنپ میگیرم وقتی راننده پیدا شد سمانه گف که من ماشین دارم بیاین بامن بریم(خودش قبلا کارت گرفته بود) من و نادیا با اسنپ رفتیم و چند نفر دیگه با ماشین سمانه رفتن...
اونجا رفتیم دانشکده دندان و سلف و سراغ آقای رزمجو که فرم بده پر کنیم...
رفتیم تو و فرم رو پر کردیم و باید ۱۰۰ تومن نقدی و ۱۵ تومن کارت می‌کشیدیم از عابربانک خلاصه رفتیم تودانشکده دندان و من و نادیا و مائده کارت کشیدیم(من شماره کارت و ... رو میخوندم و مائده میزد) رسید گرفتیم و رفتیم سراغ رزمجو و فرم و اینارو دادیم که گف یکشنبه بیاین کارتتون رو بگیرین
و تو راه برگشت
.
گفتیم اسنپ نگیریم و زورچپان بشینیم تو ماشین ۲۰۶ سمانه
۴ نفر پشت نشستیم و مسیر کوتاه تا دانشکده خودمون رفتیم.
از اونجایی که سال بالایی ها دنبال پیدا کردن هر سوتی از ترمکی ها هستن میترسیدم که یکی ببینه و تو گروه دانشگاه بزاره"سلام به ۶ عدد ترمکی که به زور تو یه ۲۰۶ با فلان پلاک اومدن دانشگاه"
.
خلاصه تو پارکینگ ریختیم بیرون و رفتیم تو که ببینیم آیا کلاس هست یا نه؟ که نبود..
گفتیم کتابخونه هم ثبت‌نام کنیم که تموم بشه رفتیم و ثبت‌نام شد و...
اومدیم خونه
.
خیلی روز قشنگی بود.(و خیلی سرد و بادی🥶)
از این روزای قشنگ براتون آرزو میکنم

اونی که آبی پوشیده داره با دسته ی اصلی بازی میکنه ولی اونی که زرد پوشیده فکر میکنه خودش داره بازی میکنه..
تازه دسته ی اون سیم داره ولی مال اون عقبیه سیم نداره کنده شده
.
ایده دادن دسته ی فیک از: بنده

علیرضا عفتی 2 با مامانم دعوا کردم شبش عصر جدید مجری و یکی از شرکت کننده ها گریه میکردن مامانشون فوت کرده بود میگفتن تورو خدا قدر مادراتونو بدونید

آزمون پشت آزمون
دارم گند میزنم به همشون
درصد های پایین
اشتباهات زیاد
حماقت های فراوان
از کلاس ما‌ واسه آزمون فقط ۴ نفر میرن
یکی‌شم منم
خیلی از باهوشا نامید شدن
همونایی که معلم به سرشون قسم می‌خورد
پشت کنکوری شدن قبل کنکور دادن
ولی من چی؟
جالبه که برعکس همیشه فرار میکنم
آخرین آزمونم دادم
با درصد های مثل همیشه بد
شاید اگه این‌کارم نکنم
هیچ وقت خودمو واسه اشتباهم نبخشم
بقیه رو نه
هیچ کس گناهی نداره
خودم
اشتباه خودم بود
این دست و پا زدن
این تلاش برای غرق نشدن
آرومم میکنه
حداقل میدونم که تسلیم نشدم
میخوام بهتر بشم
اما
انسان جایز الخطا‌ست
مگه غیر اینه؟
اشتباه کردم ولی دارم تلاش می‌کنم واسه جبرانش
دارم تلاش می‌کنم واسه بهتر شدن
حتی اگه نتیجه نده
میدونم که من دارم تلاش می‌کنم
خدا با منه
اون که ببینه کافیه برام...
#تودلی

خب خب
بالاخره نوبت مام رسید
همین چند ماه پیش اصلا باور نمیکردم که یه همچین چیزی بیام اینجا و بنویسم
خب از پریروز بگم که واسه تعهد رفته بودیم و تقریبا خیلی طول نکشید چون بیشتر کار هامون بیرون دانشگاه بود
و اما دیروز
صبح حدود ۸ بود بیدار شدم و زود لباس پوشیدم که بریم دانشگاه و زود شماره بگیریم که خلوت تره و زودتر کارمون راه بیوفته حتی صبحونه نخوردم
اطراف دانشگاه جا پارک نبود و تو پارکینگ دانشگاه هم نمیذاشتن خلاصه من و مامانم رفتیم تو و بابام رفت دنبال جا پارک
عین ندید بدید ها داشتم به دانشجو ها و حیاط و یه هلیکوپتر که اون طرف بود و آلاچیق ها و دانشکده ها نگا میکردم
که رسیدیم به ته دانشگاه اونجا صندلی واسه نشستن گذاشته بودن و من رفتم شماره بگیرم یه کاغذ دادن روش ۶۶ نوشته بود و اون برادر گف که تا ۲۰ رفته تو
منم همینطور داشتم دور و بر رو میدیدم و دنبال اشناهام میگشتم اونم داشت از انجمن های فلان بهمان حرف می‌زد و تقریبا هیچی نفهمیدم فقط سر تکون میدادم
آخرش گف میتونین برین فلان جا واسه عضویت منم گفتم مرسی و رفتم پیش مامانم. با یه حالت بهت زده بهم نگا کرد که اینهمه من برات حرف زدم هیچ تاثیری نداشت؟
دیدم تا وقتمون مونده. رفتیم تو ماشین صبحونه خوردیمو برگشتیم. بابام واسه پارک کردن ماشین تو پارکینگ داشت با نگهبان چونه میزد و من و مامانم تو یکی از آلاچیق ها نشستیم چون هنو تا نوبت من مونده بود

این عکسم اونجا گرفتم
یکی از فامیلامون تو همون دانشگاه معاون دانشکده بهداشت بود بابام گف بریم پیشش سلامی کنیم و تشکر واسه راهنمایی هایی که موقع انتخاب رشته کرد..
اومدیم دیدم وقتم کم مونده
حنانه رو دیدم اونجا(همکلاسی‌م) و زهرا رو (که پشت بود که یه آشنایی کوچیک داشتم باهاش) خانم رنجی و پسرش(معاون مدرسه راهنماییم) بعد...اها یه آقایی هم دیدم همشهری ما وآشنای بابام اونم پسرش قبول شده بود و خودش خیاط بود ولی انقد شیک پوشیده بود فکر کردم رئیس فلان اداره‌ست
نوبتمون شد و رفتیم تو سالن ورزشی دور تا دور میز گذاشته بودن و آدمایی که ثبت‌نام میکردن
از ماما بابامون جدا شدیم و به ترتیب شماره صف ایستادیم
(اینجا بود که باخودم گفتم جدا شدیم🥲)
جلوی من یه نفر بود همشهری بودیم و رتبه‌ش ۸۰۰ بود حس میکردم یه انیشتینی افلاطونی چیزی جلوم وایساده(تو انتخاب رشته هم دیده بودمش تو اموزشگاه)
بعد به ترتیب مدارکمون رو میخواستن و امضا میکردن
اونجا هم با یکی از خانوما سر اسمم داشتم بحث میکردم
میگف خب یکی رو میذاشتی، الان کدوم رو صدات کنیم؟ آخه این چرا دوتاست مثلا؟() منم گفتم هرچی دوست داری صدام کن بعضیا تو رودروایسی فاطمه زهرا میگن ولی شماهرچی راحتی
خلاصه گذشت و یکی یکی میز هارو رفتم جلو
ولی از این خوشم اومد همههههه‌ی مدارکم کامل بود حتی اضافه تر مثلا بعضیا دنبال خودکار بودن و از این و اون خودکار میخواستن یا عکس اضافه لازم بود و نبرده بودن ولی من هرچی میخواستن خیلی خفن میکوبیدم رو میز
آخر سر هم یه پوشه که توش یه دفترچه و خودکار بود دادن بهم که بعدا دیدم نوک خودکار شکسته
اینم از اولین روز من
پست های بعدی عمری باشه از بهمن مینویسم...

سلام بچها
اخیرا یه همایشی رفته بودم درباره‌ی روش درس خوندن و اینا(که بیشتر فاز کنکوری داشت/:)
اونجا درباره‌ی یه مسئله خیلی مهم حرف زدین که گفتم واسه یه عده از بچه ها هم مسئله‌ی مهمیه..
قضیه چیه؟
بریم ببینیم
.
میدونی دردم چیه؟
من همین که کتاب رو باز میکنم درس بخونم غرق تو تخیلات میشم..
هنو یه صفحه نخوندم میرم سراغ فکر و خیال از آینده و "روزایی که قبول شدم و میرم دانشگاه و کنفرانس میدم و اقای/خانوم دکتر صدام‌ میکنن‍..."
"نیمه گمشده خودمو پیدا کردم و عاشقانه هایی که داریم و جلسه خواستگاری و ازدواج و خونه‌مون و🥰..."
"برمبگردم به عقب و اتفاقایی که افتاد و مکالمه هامون رو مرور میکنم و کاش فلان حرف رو میزدم و فلان اتفاق میوفتاد و..."
و بعد که به خودم میام میبینم یکی دو ساعت گذشته و من غرق تو تخیلات بودم و یه صفحه هم درس نخوندم..
.
تجربه کردین این وضعیت رو؟!
پس بیاین که راه درمانش رو بهتون بگم..
️اولش اینو بگم که این قضیه زیاد و کم داره منم بد ترین حالت رو در نظر میگیرم..
️و این که درمانش تمرین زیادی میخواد..
.
مشکل اصلی اینجاست که این آدم نمیتونه روی زمان حال تمرکز کنه و باید تمرینی کنه که حواس ۵گانه‌ش رو روی زمان حال متمرکز کنه:
راحت ترین و اولین تمرینش هم اینه که شما یه سیب بردار(یا هر غذایی) و بعدش بوش کن ،نگاهش کن، (به رنگش.. به شکلش ..) لمسش کن( بافتش رو حس کن) و شروع کن به خوردنش( مزه‌ش رو با تمام وجودت حس کن)سعی کن تا وقتی که تمومش نکردی همچنان روش تمرکز کنی و به بوش و رنگش و بافت و مزه‌ش فکر کنی و درواقع همه‌ی تمرکزت روی اون باشه..
(اینطوری داری تمرکز رو زمان حال رو کش میدی)
️این اولین و ساده ترین تمرینه که برای یه مدت کوتاه شما کاملا تو زمان حال باشی
️این تمرین رو میتونی هرجایی و با هرچیزی انجام بدی وقتی تو ماشینی رو صدا ها و حرکت های ماشین و بویی که میاد و.. تمرکز کن و از تمام حس هات برای حضور تو اون لحظه استفاده کن..
اینطوری یاد میگیری که توی زمان حال زندگی کنی
اوایل ممکنه خیلی سخت باشه و ذهنت هی پرش کنه ولی با تمرینه که این مهارت رو به دست میاری..فقط تمرین...
و سر درس هم به جای غرق شدن توی تخیلات توی خط داستانی اون درس غرق میشی
.
یه نکته هم بگم...
تجربه‌ی شخصی: معمولا میگی که بزار تمومش کنم بزار این قسمتش رو تموم کنم و فکرم آزاد بشه و بر سراغ درس ولی رفیق عزیز من این داستانی که تو شروع کردی هیچ وقت تموم نمیشه بلکه هرچقدر هم که جلو تر بری بیشتر میخوای درگیرش بشی حتی اگه اون سناریو جذاب رو تموم کرده باشی.
پس فقط سعی کن که ازش دوری کنی..
.
میدونم سخته
ولی تنها راهیه که میتونی از دست این تخیلات خلاص بشی
تخیلاتی که مانع تمرکز روی کار هات میشه...
.
@دانش-آموزان-آلاء @دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا @دهم @یازدهم @دوازدهم

سلام بچهاااا
روزتون خوش
خب از روز کنکور بگم؟
یکی دوتا توصیه و آره دیگه‌..
خب اولا درباره ی لباس
راحتتتت ترین و در عین حال گیر نده ترین() لباستون رو بپوشین
از اونجایی که هوا گرمه هرچی سبک تر بهتر ولی یه طوری هم نباشه که حراست و نمیدونم مراقب اینا بهت گیر بده و از اونجایی که فازشون معلوم نیس شاید یه اسمم نوشتن و کارت خواستن و اینا که استرس و نگرانی بیشتر میده بهت
پسسس عزیز دلم( مخصوصا دخترا )
مهمونی نمیرین که
به قدری پوشیده باشه که بهتون گیر ندن و به قدری هم سنگین نباشه که گرمتون بشه(تا حد امکان سبک بپوشید)
(دخترا میخوام یچی بگم ولی نمیگم خودتون بگیرین منظورم چیه، نپوشین سنگین، افرین)
درضمن دخترا لطفا آرایش و درست کردن مو و اینارم بیخیال شین پلیز
ساعت هم یه ساعت عقربه ای پیدا کنین اگه ندارین(حتما عقربه ای باشه که گیر ندن)
میتونین از بقیه بگیرین من از دخترخاله‌م قرض گرفتم..
بعددد
کفش هم یه چیز سبک و راحت بردارین هرچند سر آزمون میتونین کفشتان رو دربیارینا(راحت باشین در کل تعارف اینا نداریم)
درضمن لباساتونو از قبل آماده کنین
بعد وسایل
چندتا مداد بخرین(هرچی بیشتر بهتر)
از چند نوع و چند مارک باشن...
پاک کن و تراش هم بردارین حتما
یه مداد مغز هم ببرین اگه باهاش اوکی ترین
شاید گذاشتن ببرین تو(گفتم فازشون معلوم نیس)
جامدادی نبرینااا
یه نایلون فریزر بردار
بریز توش
کاغذ و اینارو که خودتون اشراف دارین دیگههه نباید ببرین
یعنی دنبال بهانه‌ن که تقلب بگیرن
یه کاغذ سفید هم باشه ممکنه گیر بدن
پس از قبل جیباتونو خالی کنین
یه ماسک هم ببرین اگه گفتن ماسک بزنیم و اینا(شایددد)
ولی میتونین باز کنین بعدا
.
بعددد
خوراکی
خب آب خنک ببرین(گفتن خنک نگفتم آب یخ)
تو یه بطری آب معدنی(قمقمه ممکنه دردسر بشه)
بعد خرما ببرین حتما تو یه ظرف کوچیک یا نایلون فریزر
بین عوض شدن دفترچه ها بخورین یکی دوتا
(هسته‌ش رو هم دربیارین از قبل که اونجا دنبال هسته نباشین تو دهنتون)
میتونین کیک و آبمیوه و اینا هم ببرین که بستگی به اشتهای خودتون داره.
.
سر آزمون جاتون که نشستین از قبل وسایلتون رو جاسازی کنین آب و اینارو بذارین زمین یا هرجای دیگه که دیگه برگه اومد آماده ی شروع باشین
.
بدترین حالت رو درنظر بگیرین
ممکنه مثل من دقیقا جلوی مراقب بیوفتین اصلا هم استرس نگیرین لولو نیس که..
.
به هیچ کس و هیچ چیز ذهنتون رو درگیر نکنین ای فلانی ساعت هوشمند برد و اینا
ول کنین الان فقط خودتونین و یه برگه که اینده‌تون رو باهاش میسازین..
.
یه آیت الکرسی کوچولو هم تو کاغذ بنویسین داشته باشین با خودتون(نکنه به اونم گیر بدن)
اگه باعث دغدغه ذهنی میشه برات بیخیالش
.
تو خونه هم نماز صبح بخونین و خلاصه یه خلوت کنین با خداتون و خیلی دلی ازش بخواین که کمکتون کنه و بهتون آرامش بده
.
اها یه چیز دیگه
اگه دستشویی رفتین(که ترجیحا نرین اگه ضروری نیس)
با هیچ کسسسس حرف نزنینا
برین کارتونو بکنین و برگردین
(من یه استرسی کشیدم سر این...)
.
قبل آزمون خیلی با بقیه حرف نزنین
دوستا و کسایی که زار میزنن و استرس دارن و..
نباید بزارین چیزی تمرکزتون رو بهم بزنه
.
صبح هم که ساعت رو زمانی تنظیم کنین که مطمئن باشین به موقع میرسین و صبحانه هم کامل کامل بخورینا
حالا اشتهای تخم مرغ نداری هرچی دوست داری اونو از قبل آماده کن.
فعلا همینا به ذهنم اومد
انشالله که آرامش و تمرکزی داشته باشین که بتونین از همه‌ی چیز هایی که بلدین استفاده کنین️
@بچه-های-تجربی-کنکور-1402
@دوازدهم

سلام بچه ها
خوشحالم که تاپیک ما به عنوان تاپیک برتر این ماه انتخاب شده و آنقدر خوب و تاثیرگذار بوده که این عنوان رو به خودش گرفته
ممنونم از هانیه عزیز که وقتی ازش خواستم تو این تاپیک همراه ما باشه گفت" حله داداش من هستم"
و شما که از ما حمایت کردین.️
امیدوارم همراهی فارغ التحصیلان با کنکوری ها همچنان توی انجمن ادامه داشته باشه.

اون روزی که تصمیم که ایجاد این تاپیک گرفتم میخواستم اینجا جایی باشه که تجربه‌ی واقعی اونایی که نتیجه گرفتن رو از زبون خودشون بشنویم و جایی برای مشاور های بدون تجربه و مشاوره های سمی که نه تنها کمک نمیکنن بلکه باعث از بین رفتن امید و انگیزه بچه ها میشن یا امید واهی میدن نباشه.
پس اولش از خودم و بعد از شما خواهش میکنم این تاپیک رو مثل پیج های غیرعلمی با پست های سمی افت زده نکنیم.
ممنون

یه چندتا عکس خوشگل ببینیم کیفمون کوک بشه؟
.

Screen_Recording_20220214-095256_AlaaTV.mp4

سلام به همه آهوان در گلستان

دغدغه همسن های من:
بچه ، خونه زندگی ، کنکور، دانشگاه ، پول ، شغل، شوهر

دغدغه من:
چیکار کنم که این رای یه عدد رند دربیاد؟

:)))

وقتی از ۱۴ درس بهداشت فقط یک درس رو نگا کردم و میخوام نیمه پر لیوان رو ببینم

🥲

و همانا کلاس حوصله سر ادبیات اونجایی جذاب شد که یکی از بچه ها پرسید:
استاد واقعا رابطه ی مولانا و شمس چیزی فراتر از یه رابطه ی معنوی بوده؟:)))))

خب شروع کنیم یه پروسه طولانی رو 
@soniaaa
عشق ترین، خیلی صمیمی ترین دوست مجازی ترین، میخوام برسی به چیزی که میخوای ترین همزبون ترین
Helorikaa
آرزوی بهترین هارو برات دارم ترین، میدونم که دیگه نمیای ترین🥲 ، حس معصومیت بهم میدی ترین
Mr. Wick
اخراج شدی ترین، مرموز ترین ، بزرگ ترین، کنکورت چی شد ترین
@Emmet200
ساز کده ترین🪕، دوقلو ترین، رسمی تر از قل دیگه ترین، هنرمند ترین، رفیق خوب ترین
Hamed.s
حامد ترین ، عکاس ترین ، غیررسمی تراز قل دیگه ترین
@0Farzam0
قدبلند ترین ، عکسش تو اینترنت هست ترین، داداش ترین، یکم حساس ترین، خرخون ترین
مجتبی ازاد
بودنت یه حال دیگه ای میداد به انجمن ترین🥲
@Venus655
ونوسی ترین، خیلی وقته نیستی ترین
اهورا
سجاد ترین، رتبه یک خودشیفتگی ترین، کم میاد ترین، باعث میشی ابولفضل کم بیاره ترین
چیچک
۷۹۹ترین ، ناز‌ترین️‍، خوشحالم که باهات آشنا شدم ترین، پایه ترین
0yasin.sh0
خیلی شبیه پسرعمومه ترین، ماشین لاور ترین، دوست داشتنی ترین، خوش‌خور ترین، یه روزی دلم برات تنگ میشه ترین
ارسطو حداد
احوال پرس ترین، حواسش هست ترین ، آرزوی موفقیت میکنم ترین
@Pya
چشماش آبی نیست ترین، دمت گرم ترین، از بغض منو به خنده رسوند ترین🥲، چیزای عجیب غریب بلده ترین
  @Alba
چپ دست ترین، ناظم ترین ،همیار ترین ، اعتبارش زیاده ترین
@Señorita
با کیفیت ترین ساقی، ازش جنس بگیرین ترین، مهندس ترین، ذوق فراوان ترین واسه چکش ترین
Infinitie. A
رتبه دوم خودشیفتگی ترین، برعکس ظاهر فلسفی ترین، پسر ترین پرستار،
@نویسنده-کوچولو
کوچولو ترین، کنکوری ترین، اگه پیش هم بودیم دوستای خوبی می‌شدیم ترین، برون‌گرا ترین،
@Y-D-iut
یونس ترین، اصفهانی ترین، مهندس ترین، یه ماه ازم بزرگتری ترین، بامرام ترین
Kourosh Mousavi
خوش صدا ترین، زنجانی ترکی ندون ترین، عشق ریاضی ترین، همه ی فکرش ریاضی طوره ترین🥺، ویس بفرست ترین
Hhh Hh
ه‌ه‌ه ترین ، لایکر ترین، زیرآب ترین، زهرا ترین، همیشه هست ترین، نباشه روزی که نیس ترین🥺
زهرا بنده خدا۲
خبرای خوب میده ترین🥹، آزمایشگاهی ترین
Michael Vey
تلاشگر ترین، مطمئنم نتیجه میگیره ترین، از حرف زدن باهاش لذت میبرم ترین(هرچی باشه ترین) ، داوش ترین، دوست دارم برای مدت طولانی باهم حرف بزنیم ترین
@m.mahdi.kavoosi
میتی ترین ممد، تلاش میکنه که پیشرفت کنه ترین، وایت بردش رو دوست دارم ترین
@fateme-goli
فرفری ترین گل ، خوش‌صدا ترین، خیلی چیزای حرفه ای بلده ترین
Danial.al
فرتبالی ترین️، حرف زدن باهاش خوش میگذره ترین
.
.
.
چند روزه اینو دارم‌ مینویسم