مَرد قبل از اینکه چشماشو کامل باز کنه،صدایی مبهم ک کم،زیاد و گاهیم قطع میشه از دور ب گوشش میرسه شاید اثر داروهای بیهوشی باشه،شایدم افکاری قدیمی:
« ...ببین نمیخوام مثل این فیلم ها کنی که الان ژست گردن درد بگیری و بگی آخخ من کجام، شما کی هستید اینجا کجاست و اینا »
صدای زبر و خشن زن ،همچنان ادامه میداد....
اتاقِ کاملا سرد و تاریک،بوی نم و باد شبانه ی تند که برگ های خشک و ماسه های ریز رو به پنجره های زوار در رفته ی لق اتاقک میکوبونه شاید محیط شکنجه و ترس خوبی باشه...
اما تو با خون شاید بتونی بچه اهوها رو بترسونی ولی واسه پلنگ ها چی؟ نتیجه عکس میده و اونا رو شجاع تر و خشن تر میکنی....
از آتیش نیمه جان و بوی سنگین سیگار کلاسیکش و همچنین صدای کفش هاش میشد فهمید داره نزدیک میشه...
شاید در ذهن شما زنی تجسم شه با لباس های چرم مشکی،کفش های پاشنه بلند و اسلحه ای کلت مانند که همزمان که نزدیک میشه داره صدا خفه کنشو وصل میکنه...ولی حقیقت این نبود!
بجای صدای تق تق کفش صدای جیر جیر اون بگوش می رسید!
زن قیافه ی مهربانی داشت،با مانتویی ساده و کفش های ورزشی ساده تر....
نزدیک تر شد و نزدیک تر...گرمی نفسش رو میتونست حس کنه که به صورتش میخورد
بوسه ای بر لب مرد زد و ادامه داد:
«میدونی فک کنم باید بریم سراغ اصل مطلب عزیزم.
آممم
من بیشتر سنتی کارم،یعنی میدونی بدم میاد از این مسخره بازیایی که میخوان طرفو بکشن تق تق دوتا میزنن وسط مغز و سینه طرف،این ک اسمش کشتن نیست،
اصلا نمیفهمه ک چی شد،طعم مرگ خاصه،باید چشوندش!
مخصوصا مردا رو باید زیبا کشت،اون چشمایی که تا ته باز میشن از ترس...اینکه زنده زنده ی دستشو فرو کنی توی اسید و حلش کنی و شکمشو پاره کنی،دستتو تا آرنج فرو کنی و رودشو میدونی بیرون بکشی دورگردنش بپیچی و با اون خفه ش کنی
دوست دارم تو رو اول استخونات رو بشکنم بعدش رگ هات بیرون بکشم و بعدیش هم تو بگو.
میتونم حدس بزنم به چی فکر میکنی اره شاید من تلفیقی از ی ادم مریض و افسرده و روشن فکری ام ولی....»
مرد که سرش پایین بود رو بالا اورد ،وسط حرف پرید و گفت:
مطمئنی میتونی؟
زن ادامه داد«هه.راستشو بخوای دیروز ک برام ادرس و عکست رو ایمیل کردن،توی توضیحات نوشته بودن حرفه ای. ولی مبلغ هزار دلار به حساب ریختن،این مبلغ واسه کشتن احمق هاست،شک داشتم تا اینکه انقدر راحت وارد اتاق شدم و الان اینجایی»
مرد چند ثانیه سکوت کرد و گفت:
من خیلی وقته کار نکردم و خطری واسه کس ندارم که بخوان حذفم کنن تنها چیزی که به ذهنم میرسه اینه که
پدربزرگم قدیما ی باغ وحش داشت هروقت کفتاری از شدت تحمل نکردن سختی دچار هاری و جنون میشد،اون موقع تق تق!ی که میگی نبود،درگیر نمیشد باهاش،طعمه میذاشتن هدایتش میکردن به قفس شیرا...
هزار دلار رو درست دادن،اره این مبلغ واسه کشتن غیرحرفه ای هاست،اما نه کشتن من!اینکه خودت با دستای خودت وارد قفس شی!اگرچه بیشتر می ارزی من بودم 200 دلار بیشتر واسه یکی مثل تو طعمه نمیکردم...
زن:انگار نمیبینی کی به صندلی بسته شده و کی میزشکنجه جلوی دستش که اینطور از بالا میحرفی
مرد:...
زن:....
مرد:...
.
.
حرف زدنا بالا میکشه و ادامه پیدا میکنه.
زن که به طور غیرعادی و سریعی داره حالش بد میشه میگه:خوب.ه حررررر.ف زدن خ.به هردو تو رجزخان.ی خووب مساوی.الان دیگ وقت عمل...
مرد:اره وقت عمله اما صرفا دست های من بسته س ولی حلق تو تا چند دقیقه دیگه بسته میشه
زن که دیگه نمیتونه حرف بزنه و فقط صدای خر خر مانندی تولید میکنه ،دو دستشو به گلوش گرفته ارومم میشینه و به نگاه های پر از ترس وخشمش ادامه میدع
مرد:مشتاق طعم مرگ بودی درسته؟
مرد ک همیشه ی تیغ کوچیک رو زیر پوست مصنوعی اضافی دستش نگه میداشت،اروم و با حوصله طناب رو باهاش برید،زن همچنان نگاه میکرد....
نزدیک شد و سیگاری که به زمین افتاده بود رو برداشت،سیگارو بوس کرد و از سر آتشش به گونه ی زن چسباند!:«گفتم تا خیالت راحت باشه که داری میری بوسه ی آتشینی هم طلب نداشته باشی.
درمورد مسمومیتت هم ،سال ۱۹۹۶ ی استاد شیمی توکالج دارتموث دو سه قطره از دی متیل جیوه روی دستکشی چندلایه که به دست داشت ریخت. دی متیل جیوه از لایه پلاستیکی دستکش عبور کرد و علائم مسمومیت بعد از ۴ ماه ظاهرشد ۱۰ ماه بعد از اون بی احتیاطی هم کشتش،الان2020یم،اومدن ویژگی های دی متیل جیوه رو با سمیت ارسنیک مخلط کردن و ی ماده سمی فوق العاده ساختن،رقیق شده ش هم جنابعالی از دستگیره اتاق لمسش کردی.....
اگر انقدر وراجی نمیکردی و کارت رومیکردی الان شاید،منو میکشتی؟نه بابا الان شاید ی طور دیگه طعم مرگ میچشیدی»
مرد گوشی رو از جیب زن برداشت و شماره ای پنج رقمی رو گرفت و گوشی رو روی بلندگو گذاشت:
-شرکت خدمات گستر اینترنت ایران پلاس،بفرمائید
+لطفا ارتباط من رو با کارشناس شماره222برقرار کنید.
-لطفا چند لحظه صبر کنید
*طولش دادی اینو پای چی بذارم
+بازی با بچه اهو!فک میکردم کار ما سالها پیش باهم تموم شده،هدفت از فرستادن این بخت برگشته؟
*به کمکت نیاز دارم باید قرارداد ببنیدم
+قرارداد رو اینطوری میبندن؟
*بهم حق بده خیلی وقته کار نکرده بودی،اگرچه من شک نداشتم هنوز توانایی هاتو داری اما بعضی از...
+توی قرارداد نخوابیدن دوساعته ی امشبمو لحاظ کن.
و تلفن رو قطع و نگاهی به زن کرد که اخرین نفس هاشو میکشید!
«نت که داری روشنفکر؟
.
فک نکنم تا اخر اهنگ عمرت قد بکشه،هرجا اهنگ اذیتت کرد مثبت فکر کن که داری حداقل مثل ناپلون میمیری با ترکیبی از ارسنیک»
اهنگو پلی و گوشیو پرت میکنه روش و میره...
9273.mp3
«پایان قسمت دوم»