جواد پولادند در شروع از حالا گفته است:
مهشید حسن زاده
پیام شمارو که میخوندم،آهنگ گیم آو ترونز تو گوشم پلی شد😁
موضوع دقیقا همینه
کلک یسری جاها که فقد دنبال پول هستن (بلانسبت الا) هم همینه
احساسات رو تحریک میکنن تا طرف بدون اینکه ذهنیتِ منطقی داشته باشه شروع کنه و بعدش کم بیاره
اگر همین خانم رضایی بدونه که راهش سخته،اونوقت اگر بقول شما جنمشو داشته باشه پا پیش میزاره
من الان روزی 12-13تا فیلم نگاه میکنم با برداشت جزوه از بعضی جاها
مشکلی پیدا نکردم چون میدونستم که چقدر زیاده
ولی اگر اگاهی نداشتم قطعا خسته میشدم
خلاصه اگر با احساس شروع بشه احتمال زیاد با منطق تموم میشه ولی اگر با منطق و اطلاعات کافی شروع کنن و با احساس و شوق ادامه بدن،میتونن تا ته راهو برن
آهنگ گیم آف ترونز!خخخ
ولی من وقتی داشتم مینوشتم خاطرات چندهفته قبل ترم درذهنم مرور میشد.
بحث بحث کلک نبود.خیلی صادقانه مسیری بود که خودم رفتم.منم اولش همینقدرپرازشک بودم اماجنمشوداشتم وشروع کردم.شب وروزگذاشتم ورسوندم.میدونین من آلاروتوفامیلمون بومی سازی کردم.هم سن هم دارم واوشون هم راه ابریشم دارن.وقتی گفتم من درفلان تاریخ میرسم همه بایه لبخندی گفتن آره باشه.آفرین به تو(بجزمامانم البته)ومن باتمااااااااام اینهابازم تصمیمم عوض نشدوشروع کردم .امروزباافتخارمیگم خودمورسوندم نه زودترازقولم ونه دیرتر.درست به موقع!
من خانم رضاییوشیرنکردم فقط بااطمینان ازمسیری گفتم که خودم قبلش ازش رفتم.