...یه غرور یخی یه ستاره ی سرد
یه شب از همه چی به خدا گله کرد
یهدفعه به خودش همه چی رو سپرد
دیگه گریه نکرد فقط حوصله کرد=))
نگران منی به تو قرصه دلم
تو کنار منی نمی ترسه دلم
بغلم کن ازم همه چیمو بگیر
بذار گریه کنم پیش تو دل سیر...
دوباره نخوابیدم افکار پریشون
از در دوستی وارد میشن شب میزنن شبیخون
با خودم درگیر دست به گریبون
از آینده ناامیدم از گذشته پشیمون
ولی چه میشه کرد
صداهای تو سرم نمیشه قطع
دیگه چشام نمیشه تر که بریزه اشک
چرا آروم نمیشه درد
بدنم یخ زده دستهام نمیشه لمس
انگار چیزی که میخوام جلومه ولی بهش دست نمیشه زد
دیگه خوشحال نمیشم هیچجا انگار راهم نمیدن
پنجره نی که ماه و ببینم این درا باز نمیشن
میخوام از درد داد بزنم زمینو گاز بگیرم
شاید امشب میمیرم و فردا از نو زاده میشم
فحش میدم که چرا
هعیییی ️