سردار بزرگ و پر افتخار اسلام آسمانی شد.
-
چنان به موی تو آشفتهام به بوی تو مست...
بابا این روزا میدونی به چی بیشتر از همه محتاجم؟
به دستات... دلم میخواد برم تو این عکس، تو اون زمان و لحظه بمونم
اینبار به جای اینکه تو بگی رضا بیا چایی رو بگیر دستمو بشورم من بگم بابا تو بیا دستتو بذار رو چشمام اشکو از روی چشمام پاک کن بیا که با اشک صورتم دستای قشنگتو بشورم
دستی که دست علمدار بود...
بابا کاش میتونستم همه زندگیمو همه عمرمو بدم جاش همه لحظههای با تو بودن از به دنیا اومدنم تا این روزایی که تو بودی و من به دنبالت میدویدم رو پس بگیرم و برگردم به همون زمان
دلم سخت معجزه میخواهد...
هنوزم مانند قبل اما اینبار مثل یک اسیر تشنه در این بیابان خشک به دنبال تو میدوم...
اینبار من جامانده به دنبال ردپایت میدوم.
دل من تورا میخواهد فقط و فقط تورا...
یا دَهر اُفّ لَكَ مِن خَليل
-
روزت مبارک سردار
سلام بابا جان
سلام عشق من
سلام قلب من
۳۷ روز از نبودنت میگذرد
۳۷ بدون اینکه صداتو بشنوم میگذرد
۳۷ روز نفسهاتو حس نمیکنم
۳۷ روز لبخندتو ندیدم
۳۷ روز مثل مثل آوارهها از در خانه سرگردانم
میگردم، اما پیدایت نمیکنم
من به روزهای نشنیدن صدایت عادت ندارم
من به روزهای بیتو عادت ندارم
منو تو تنها پدر و دختر نبودیم رفیق هم بودیم انیس و مونس هم بودیم همه جا با هم کنار هم بودیم.
حالا تو بگو من چه کنم؟ روزها بیتو نمیگذرن...
هنوز منتظرم در خانه را باز کنی و کیفت را بر زمین بزاری و منو صدا کنی
زینب؟! کجایی پس؟ من آمدم ... "این گفتوگو گفتگویست بس آشنا!
-