جهاد مغنیه
-
پيام مقام معظم رهبري به مناسبت شهادت شهيد احمد كاظمي
بسم الله الرحمن الرحيمفقدان شهادت گونه سردار رشيد اسلام، سرلشكر احمد كاظمي و تعدادي از سرداران و افسران سپاه در حادثه هواپيما، اينجانب را داغدار كرد. اين فرمانده شجاع و متدين و غيور از يادگارهاي ارزشمند دوران دفاع مقدس و در شمار برجستگان آن حماسهي بينظير بود.
تدبير و قدرت فرماندهي او در طول جنگ هشت ساله كارهاي بزرگي انجام داده و او بارها تا مرز شهادت پيش رفته بود. آرزوي جان باختن در راه خدا در دل او شعله ميكشيد و او با اين شوق و تمنا در كارهاي بزرگ پيشقدم ميگشت.
اكنون او به آرزوي خود رسيده و خدا را در حين انجام دادن خدمت ملاقات كرده است. اينجانب شهادت اين سردار رشيد و نامدار و ديگر جان باختگان اين حادثه را
به همهي ملت ايران به ويژه مردم عزيز و شهيد پرور نجف آباد، تبريك و تسليت ميگويم و از خداوند متعال براي بازماندگان اين شهيدان، بردباري و قدرت تحمل و پاداش صابران و براي خود آنان علو درجات اخروي را مسئلت ميكنم.
سيد علي خامنهاي
-
بسم رب الشهداء
شهيد كاظمي عزيزچندروزي قسمتمون بود كه از گلستان وجودتون چند گل خوشبو بچينيم . عطر اين گل ها رو از خاطرمون نبرين. شهيد عزيز آسماني شدنتون مبارك
پیروز ممنونم بابت معرفي ايشون
الهي با ايشون محشور شي
سلام بر شهيد همداني
Bio اگه اشكالي نداره هم ايشون باشن و هم شهيد صدر كه رزمنده جان پيشنهاد كرده بود
درود خدا بر شهيد صدر
بسم الله -
بچه رزمنده ايشونن؟ -
حسین همدانی در سال ۱۳۲۹ از پدر و مادری همدانیالاصل، در شهر آبادان زاده شد. پدر او از کارکنان پالایشگاه آبادان بود، که در سال ۱۳۳۲ در بیمارستان شرکت نفت درگذشت. بدینترتیب وی در ۳ سالگی به اتفاق خانواده به همدان مراجعت کرد و دوران کودکی و تحصیل را در این شهر با کار کردن در مغازه عطاری و کارگاه نجاری سپری کرد. شرکت در هیئتهای مذهبی او را با خط فکر گروههای انقلابی آشنا کرد و مسیر زندگیاش را تغییر داد. بعد از ترک تحصیل راهی تهران و آنجا مشغول بهکار شد و با اوج گرفتن انقلاب، به صف انقلابیون پیوست.
با آغاز جنگ ایران و عراق، وی راهی کردستان شد و فرماندهی عملیاتهای مطلعالفجر و جبهه میانی سرپلذهاب را بر عهده گرفت.[۱۲] وی از فرماندهان منطقه عملیاتی «بازی دراز» در جبهه غرب بود و خاطرات خود را از این نبرد در کتابی تحت عنوان «تکلیف است برادر» تدوین کرد. وی نخستین فرمانده «لشکر ۳۲ انصارالحسین» و فرمانده «لشکر ۱۶ قدس گیلان» در دوران جنگ ایران و عراق بود. وی علاوه بر همدان در شهرهای پاوه و مریوان نیز حضور داشتهاست.
همدانی بههمراه احمد متوسلیان و محمد ابراهیم همت و محمود شهبازی در تشکیل و سازماندهی لشکر ۲۷ محمد رسولالله نقش بسزایی داشت، لشکری که بعدها فرماندهی آن را نیز در جریان ناآرامیهای پس از انتخابات سال ۱۳۸۸ عهدهدار شد.
-
حسین همدانی در سال ۱۳۲۹ از پدر و مادری همدانیالاصل، در شهر آبادان زاده شد. پدر او از کارکنان پالایشگاه آبادان بود، که در سال ۱۳۳۲ در بیمارستان شرکت نفت درگذشت. بدینترتیب وی در ۳ سالگی به اتفاق خانواده به همدان مراجعت کرد و دوران کودکی و تحصیل را در این شهر با کار کردن در مغازه عطاری و کارگاه نجاری سپری کرد. شرکت در هیئتهای مذهبی او را با خط فکر گروههای انقلابی آشنا کرد و مسیر زندگیاش را تغییر داد. بعد از ترک تحصیل راهی تهران و آنجا مشغول بهکار شد و با اوج گرفتن انقلاب، به صف انقلابیون پیوست.
با آغاز جنگ ایران و عراق، وی راهی کردستان شد و فرماندهی عملیاتهای مطلعالفجر و جبهه میانی سرپلذهاب را بر عهده گرفت.[۱۲] وی از فرماندهان منطقه عملیاتی «بازی دراز» در جبهه غرب بود و خاطرات خود را از این نبرد در کتابی تحت عنوان «تکلیف است برادر» تدوین کرد. وی نخستین فرمانده «لشکر ۳۲ انصارالحسین» و فرمانده «لشکر ۱۶ قدس گیلان» در دوران جنگ ایران و عراق بود. وی علاوه بر همدان در شهرهای پاوه و مریوان نیز حضور داشتهاست.
همدانی بههمراه احمد متوسلیان و محمد ابراهیم همت و محمود شهبازی در تشکیل و سازماندهی لشکر ۲۷ محمد رسولالله نقش بسزایی داشت، لشکری که بعدها فرماندهی آن را نیز در جریان ناآرامیهای پس از انتخابات سال ۱۳۸۸ عهدهدار شد.
-
-
-
رفیق تر از شما فقط خودتی رفیق -
حاج حسین همدانی شیر جنگاوری که رد شمشیرشروی تن بعثی ها تا منافقین و داعش هست،و واقعا حسین حسینی بود تا همدانی ،عاشق امام حسین،حاج قاسم می گفت از حلب برگشته بوده دمشق که حاج حسین میرسه دمشق، کاری پیش میاد که باید بره حلب ولی حاج حسین میگه من میرم ،حاج قاسم می گفت حسین اهل عکس گرفتن نبود ولی اون روز قبل رفتن گفت بیا یه عکس باهم بگیریم و حاج قاسم همون جا فهمید که حسین به سمت خدا میره و اون آخرین عکس سرلشگر شهید حاج حسین همدانی بود.
-
اونروز خواستم یه خاطره از شهید همدانی بزارم نتونستم..
احیای نیمه شعبان پارسال من خادم جلوی سالن بودم
بعد از دعا که چراغ ها روشن یهو چشمم به چشم شهید افتاد، یه بنر از شهید با یه دسته گل نرگس و لبای خندون جلوی در..
تمام اون مدت بنر بوده و من متوجهش نشده بودم،
اونروز یه تحول عجیبی رو احساس کردم..
توی اینترنت نتونستم عکس بنر رو پیدا کنم -
باني مجلس عزاداری امام حسین تو سپاه همدان بود،حتی یبار که به دلیل مسائل امنیتی مراسمو تعطیل کردن کل محرمو جلوی در سپاه انصارالحسین همدان وایساد تا مجلس حسین بن علی تعطیل نشه!
افتخاریه که اسم تو اسم شهر منه،افتخاریه که زیر سایه حبیب سپاه زندگی کنم!