-
H_R
ما ك اول داشتيم.خيلي بد بود وقت و بي وقت شروع مي كردن باهم.اونم از اون دورگه ها ك صداشو لرزش داره.ي روز امتحان نهايي مطالعات داشتيم و خوابم ميومد در رو باز كردم هوا خيلي خوب بود انرژي گرفتم.تا شروع كردم اونا هم شروع كردن.فقط خواستم خفشون كنم حيف ك ازشون ميترسيدم -
Hhh Hh در بچه های کنکور تجربی۱۴۰۰ گفته است:
H_R
ما ك اول داشتيم.خيلي بد بود وقت و بي وقت شروع مي كردن باهم.اونم از اون دورگه ها ك صداشو لرزش داره.ي روز امتحان نهايي مطالعات داشتيم و خوابم ميومد در رو باز كردم هوا خيلي خوب بود انرژي گرفتم.تا شروع كردم اونا هم شروع كردن.فقط خواستم خفشون كنم حيف ك ازشون ميترسيدموایییی اره لعنتیا خیلی ترس دارن
-
Hhh Hh ما هم یکی داشتیم از این دو رگه ها دستکش پلاستیکی انگشت هاشو پر اب میکردیم بعد میزدیم تو سر زبون بسته
یه بار با شیلنگ داشتم اب میریختم روش یهویی پر زد بیاد برام یه جیغ بلندی زدم بیچاره خودشم ترسید فقط نگام کرد -
من حیوونا رو دوست دارم ولی فقط از دور
-
من از حشرات متنفرمممممم متنفر