-
H_R
تصور کردم.
ی تاپیک بود ک بچه ها از اون لحظه هاشون میگفتن.
مثلا پدر و مادرشون بیرون منتظرن و... . برای اونایی ک امتحان رو بد داده بودن و با اشک از سر جلسه میومدن بیرون خیلی ناراحت شدم.ی جورایی خودمو اونجوری تصور کردم گفتم خیلی سخته تو این موقعیت تو چشم های بابات ک اینقدر برات زحمت کشیده نگاه کنی و بگی ک بد دادی.یا بعضیا بودن ک براشون سخت بود ک اقوام بعد از جلسه کنکور بهشون زنگ بزنن ک چطور دادی و... -
Fateme Sh 0
ان شاءالله -
-
Fateme Sh 0 من تا حالا بهش فک نکرده بودم
الان میترسم برا اون روز -
Fateme Sh 0 واقعا.
منم اون روز به بابام گفتم.بابام گفت اگه میخوای از حالا به این چیزا فکر کنی اصلا نمیخواد کنکور بدی.
بیشتر پدر و مادر ها زیاد به نتیجه فکر نمیکنن.اونا فقط ب فکر سلامتی و خوش حالی ما هستن. -
بابام بهم گفت هر اتفاقی میخواد بیوفته اونقدرا هم مهم نیست چون دانشگاه اون مدینه فاضله ای که ما ساختیم نیست گفت بعد که خودتون رفتید دانشگاه می فهمید چی میگم
-
سلام
-
Dr.Rashidi
سلام شب به خیر
خوبین؟ -
سلام
خوابیم ..