قهرمانای کنکور
-
کیان رحمانی رتبه 3منطقه 3 تجربی98
1)نکات حاشیه نویسی میکرده تو کتاب با سه رنگ وارد میکرده،نکاتی ک خودش در آورده،نکات معلم،نکات تستا
2)شیمی نقطه قوتش بوده ولی بعد خوندن درس نامه و کتاب بعد از 48 ساعت تست هاشو زده،ادبیات هم توی عمومی نقطه قوتش بوده و بعد از 24ساعت تستاش رو میزده
3)زمستان دستور زبان میخونه،بهار ارایه،و واسه املا لغت های نظام قدیم رو میخونه
4)مادرش انقدر پیگیر بوده طوریکه علاوه بر سایت و دفترچه و مصاحبه های بقیه رو خوندن،شخصا رفته سراغ اولیای رتبه برترای شهرشون( بوکان) و درمورد نحوه ی کار با بچشون تو سال اخر حرف زده
5)وقتی توی مصاحبه ازش میپرسه کی از درس خوندن خسته شدی؟ میگ یازدهم زمستان دو هفته نخوندم:/
(ایشان سه ساله دهم یازدهم دوازدهم «میانگین»ترازش7600 به بالاس،میدونی یعنی چی؟یعنی شب و روز تلاش کردن،بعد ماها الان کلا 6 ماه مونده تا کنکور روزی هزار بار میگیم وای خسته شدم بسه دیگه،با این همه استعدادت) -
کامیار عظیمی پور،رتبه 30کشور(3 سهمیه 5درصد)98
دینی رو صد زدن و توی این یک دقیقه توضیح میدن نحوه مطالعه دینیشون رو
روش-مطالعه-دینی-کنکور-1.mp3 -
امیرحسین سهرابی مفرد 4تجربی منطقه2،کنکور98
https://www.aparat.com/v/5OFgf/مصاحبه_با_رتبه_4_کنکور_سراسری_تجربیپیشنهاد میکنم تا اخر ببینید...
-
محمدرضا ارشدی صوفیانی رتبه 5کشوری تجربی98
1)بعد از مدتی تصمیم گرفتم که در هنگام تستزنی به جای تمرکز بر تعداد تستها، بیشتر به اثرگذاریِ هر تست اهمیت بدهم. به همین علت گاهی زمانِ چندین تست را فقط صرف فهمِ مفهومِ یک بیت میکنم و تا آن را ه طور کامل متوجه نشوم، به سادگی از آن نمیگذرم،وگاهی اوقات از چندین تست یک مبحث صرف نظر میکردم
2)مهمترین ویژگیِ من، سختکوشی و امیدواری است. من حتی اگر بهسختی شکست بخورم، باز هم ناامید نمیشوم. -
بعضی بچه ها درست میگن،حقم دارن،چون پستی نمیذارن توی تاپیک که حالت پیگیری فعال شه ،وقتی پست میذارم متوجه نمیشن،شاید به همین دلیله که پست اول که صرفا معرفیه تاپیکه پنج تا نشانک خورده.
میتونید این کارو کنید
1)زنگوله ی بالا رو بزنید
2)درحال پیگیری رو انتخاب کنید
اینطوری پست های جدید واستون اعلان میاد
(اگه متوجه نشدید گیف زیر رو ببنید)
@تجربیا @ریاضیا @انسانیا @دانش-آموزان-آلاء @دانش-آموزان-نظام-جدید-آلا -
زهرا نامور رتبه 5منطقه3،تجربی 98
زهرا نامور رو پدیده ی کنکور98 اسم گذاشتن.
1)من از هشتسالگی درگیر بیماری اسامای شدم که نوعی بیماری دیستروپی عضلانی است.
از سن دهسالگی از صندلی چرخدار استفاده میکنم. از همان موقع بسیاری از افراد سد راهم میشدند که ادامه ندهم و به خانوادهام میگفتند که استرس و اضطراب برای من خوب نیست و بهتر است استرحت کنم و به درمان بپردازم؛ ولی چون از بچگی برای خودم یک سری اهداف مشخص کرده بودم میخواستم که به دنبال آنها بروم. خانوادهام در این راه خیلی خوب کمکم کردند و نگذاشتند این تغییرات ناخواستهای که در زندگی من به وجود آمده بود، مانع پیشرفتم شود
2)میگفتم که خداوند مرا با این شرایط وسیلهای قرار داده تا برای دیگران الگو بشوم. چه برای کسانی که زندگی عادی دارند و چه برای افرادی که شرایط خاصی دارند تا به آنها بگویم با وجود مشکلاتی که هست می توان مسیر را ادامه داد و اشخاصی هم که دارای معلولیت جسمی هستند
3)مطمئناً در مسیر هر دانشآموزی نتایج پیش میآید و شکستهایی وجود دارد که شاید مطابق میل او نباشد. من این شکستها را در حساسترین موقعیتها تجربه کردم ولی سعی کردم به دید فرصت به آنها نگاه کنم. با خودم میگفتم شاید تلاش من کافی نبوده و خدا خواسته من این شکست را تجربه کنم تا محکمتر از قبل قدم بردارم و به خاطر آن ساعتهای مطالعهام را بیشتر میکردم.گاهی ساعت مطالعهی هفتگیام را بسیار بالا میبردم و فکر میکردم با ساعت مطالعهی بالا میتوانم به رتبهای که میخواهم برسم. خیلی از اوقات نتیجهی عکس میگرفتم؛ چون خستگی در جلسهی آزمون بهوضوح خودش را نشان میداد و نتیجه میگرفتم که در هفتههای منتهی به آزمون همان ساعت مطالعهای که به آن عادت دارم را پیاده کنم و خیلی بالا نروم و کمتر از آن هم مطالعه نکنم؛ در قبال روشهای مطالعاتی دروس نیز گاهی به این نکته پی میبردم که خیلی نیاز نیست در متن ریز بشوم و کمی سطحیتر (البته نه خیلی سطحی) مطالعه کنم.منظورم تعادلی متناسب با کنکور است
4) شاید این جمله، کلیشهای باشد که خداوند روحش را در انسان دمیده است. این جمله را شاید میشنویم ولی باورش نداشته باشیم. تغییری که در زندگی من ایجاد شد باعث شد من باور کنم که یک انسانم و اگر اراده کنم میتوانم به آنچه که میخواهم برسم و حتی به آنچه که غیر ممکن است هم دست پیدا کنم. من در این مسیری که قرار گرفتم چون روند بیماری پیشرونده بود، خیلی چیزها را سریعتر از بقیه از دست دادم و خیلی سریعتر از بچههایی شد که سکون را انتخاب کردند. اما ارزشش را داشت که نقطهی امیدی برای حتی یک نفر بشوم.
@تجربیا @ریاضیا @انسانیا -
زهرا نامور رتبه 5منطقه3،تجربی 98
زهرا نامور رو پدیده ی کنکور98 اسم گذاشتن.
1)من از هشتسالگی درگیر بیماری اسامای شدم که نوعی بیماری دیستروپی عضلانی است.
از سن دهسالگی از صندلی چرخدار استفاده میکنم. از همان موقع بسیاری از افراد سد راهم میشدند که ادامه ندهم و به خانوادهام میگفتند که استرس و اضطراب برای من خوب نیست و بهتر است استرحت کنم و به درمان بپردازم؛ ولی چون از بچگی برای خودم یک سری اهداف مشخص کرده بودم میخواستم که به دنبال آنها بروم. خانوادهام در این راه خیلی خوب کمکم کردند و نگذاشتند این تغییرات ناخواستهای که در زندگی من به وجود آمده بود، مانع پیشرفتم شود
2)میگفتم که خداوند مرا با این شرایط وسیلهای قرار داده تا برای دیگران الگو بشوم. چه برای کسانی که زندگی عادی دارند و چه برای افرادی که شرایط خاصی دارند تا به آنها بگویم با وجود مشکلاتی که هست می توان مسیر را ادامه داد و اشخاصی هم که دارای معلولیت جسمی هستند
3)مطمئناً در مسیر هر دانشآموزی نتایج پیش میآید و شکستهایی وجود دارد که شاید مطابق میل او نباشد. من این شکستها را در حساسترین موقعیتها تجربه کردم ولی سعی کردم به دید فرصت به آنها نگاه کنم. با خودم میگفتم شاید تلاش من کافی نبوده و خدا خواسته من این شکست را تجربه کنم تا محکمتر از قبل قدم بردارم و به خاطر آن ساعتهای مطالعهام را بیشتر میکردم.گاهی ساعت مطالعهی هفتگیام را بسیار بالا میبردم و فکر میکردم با ساعت مطالعهی بالا میتوانم به رتبهای که میخواهم برسم. خیلی از اوقات نتیجهی عکس میگرفتم؛ چون خستگی در جلسهی آزمون بهوضوح خودش را نشان میداد و نتیجه میگرفتم که در هفتههای منتهی به آزمون همان ساعت مطالعهای که به آن عادت دارم را پیاده کنم و خیلی بالا نروم و کمتر از آن هم مطالعه نکنم؛ در قبال روشهای مطالعاتی دروس نیز گاهی به این نکته پی میبردم که خیلی نیاز نیست در متن ریز بشوم و کمی سطحیتر (البته نه خیلی سطحی) مطالعه کنم.منظورم تعادلی متناسب با کنکور است
4) شاید این جمله، کلیشهای باشد که خداوند روحش را در انسان دمیده است. این جمله را شاید میشنویم ولی باورش نداشته باشیم. تغییری که در زندگی من ایجاد شد باعث شد من باور کنم که یک انسانم و اگر اراده کنم میتوانم به آنچه که میخواهم برسم و حتی به آنچه که غیر ممکن است هم دست پیدا کنم. من در این مسیری که قرار گرفتم چون روند بیماری پیشرونده بود، خیلی چیزها را سریعتر از بقیه از دست دادم و خیلی سریعتر از بچههایی شد که سکون را انتخاب کردند. اما ارزشش را داشت که نقطهی امیدی برای حتی یک نفر بشوم.
@تجربیا @ریاضیا @انسانیامصاحبه کامل زهرا نامور
https://www.aparat.com/v/7VqDX -
ی تعداد درخواست مصاحبه سارا همتی رو داشتید.رتبه یک تجربی94 و البته اخرین رتبه یک تجربیه خانوم.فک کنم همه بشناسید
اما حقیقت اینه از نظر من مصاحبه های رتبه برترها تو همون سال اول اگه ازشون گرفته شه اعتبار بیشتری داره،بعدا چون وارد بحث مشاوره و...میشن،واسه ی جذب خیلی حرفا میزنن:/ به همین دلیل ی سرچ کنید ردپای ایشون رو توی انواع مؤسسات و همایش ها و... میبنید با هزاران نوع حرف اما خب ادم عاقل همونه ک قران گفته،یستمعون القول فیتبعون الحسن....
این تیکه از مصاحبشون رو ک قلمچی سال 94 ازشون گرف رو بنظرم مفید اومد.مریم مجرد ثانی رتبه 4 کشور سال 92 از شیروان پشتیبان ویژهی من بود. نقش ایشان بیشتر از لحاظ روحی و آرامش دادن بود و خصوصا 2 روز قبل کنکور که زنگ زدند و تجربیات کنکور خودشان را بیان کردند هم باعث خنده شدند و هم روحیه گرفتم.
آیا اتفاق خاصی در روز کنکور ایشان رخ داده بود؟
بله به این صورت که ساعت 12 شب که خواب بودند یک کامیون سبب سروصدا شده بود و او تا 3 نتوانسته بود بخوابد و سر کنکور هم یک نفر سرو صدا ایجاد میکرده و تمرکز او را به هم میزده همچنین گوشی یک نفر در جلسه کنکور زنگ خورده بود. از صحبتهای او نتیجه گرفتم که «هر اتفاق غیرمنتظرهای هم که بیفتد همان اتفاقی خواهد افتاد که باید میافتاد و ایشان هم در کانون همین رتبه را کسب میکردند که در کنکور کسب کردند و این به من آرامش داد که شاید حتی حادثهی غیرمترقبه هم نتیجه را تغییر ندهد.»
-
زهرا سردار رتبه 5سهمیه پنج درصد و 3 زبان
روش اصولی در بازه های زمانی مختلف فرق میکند،فرضا در مقطع اولیه ک برای من مثلااز قبل از عید بود،نیاز است کامل دقیق با کیفیت خواند،با رسیدن به دوران جمع بندی باید وسواس نابجا را کنار گذاشت،سرعت خواندن را افزایش،تعداد دفات مرور و ازمون را هم بشتر کرد -
امیررضا بسکابادی
رتبه ۶ منطقه ۱ تجربی۹۸
۱)من معمولا وقتی نکته ناآشنایی به گوشم می خورد و یا در دروس در نکته ای گیر می کردم، همیشه سعی میکردم که به فهم سریع آن مطلب بسنده نکنم و تا انتهای مطلب را بخوانم تا به خوبی آن را بفهمم. این باعث شد به تحکیم مطالب در ذهنم خیلی کمک کند
۲)چرا پزشکی مشهد انتخاب کردید و از تهران گذشتید؟
رشته های انسانی و ریاضی، در بین دانشگاه ها ممکن است تفاوت های قابل توجهی وجود داشته باشد . مثلا دانشگاه صنعتی شریف و دانشگاه امیرکبیر تفاوت هایی با سایر دانشگاه های شهرستان ها دارند ؛ ولی در رشته پزشکی عمومی طبق آنچه که من تحقیق کردم، تفاوت چندانی وجود ندارد و به نظرم نمی ارزد که سختی ها را تحمل کنم و در تهران تحصیل کنم؛ چون رفتن به شهر دیگر، سخت است و نهایتا تصمیم گرفتم تا در همان مشهد بمانم .۳)برای تحلیل ازمون فقط سوالات غلط را چک نکردید بلکه گفتید در تحلیل ازمون از علایم خاصی ک سرجلسه برای سوالات بکار بردید،استفادع میکردید.کمی توضیح دهید
به طور مثال، سوالات شک دار دو مدل دارند؛ یا آدم بین دو گزینه شک دارد که این مدل بسیار است و یا ببین سه چهار گزینه مردد است. سوالات نزده نیز دو مدل دارند؛ یا آدم، سوال را بلد نیست و پاسخ نمیدهد و یا زمانی ندارد که سوال را پاسخ دهد . برای این سوالات علائم خاصی داشتم و به خانه که بر میگشتم بررسی شان میکردم و سعی میکردم که ابتدا خودم جوابشان را پیدا کنم و اگر نشد به سراغ پاسخنامه بروم . -
خب خب سلام:|
یک یا دو نکته از زندگی ی رتبه برتر رو میگم اینجا هر پست...
خصوصیم بازع پستی اینجا نمیدید،انتقاد،پیشنهاد یا هر رتبه برتری ک مدنظرتونه ک زندگیش جالبه واستون و دوست دارید اینجا گذاشته شه پیوی واسم میفرستید.ali s 1 در قهرمانای کنکور گفته است:
خب خب سلام:|
یک یا دو نکته از زندگی ی رتبه برتر رو میگم اینجا هر پست...
خصوصیم بازع پستی اینجا ندید،انتقاد،پیشنهاد یا هر رتبه برتری ک مدنظرتونه ک زندگیش جالبه واستون و دوست دارید اینجا گذاشته شه پیوی واسم میفرستید.از ۹۸ های تجربی شروع کردم،دوست داشتم ب ریاضی،انسانی و بعدشم ۹۹ ها برسیم ،اگ گفتم پست نذارید چون میخواستم علاوه بر اینک منظم همه رو پوشش بده،ی مرجع معتبر هم باشه.ولی حقیقتش وقت نمیشه.هرکی هر پستی از هر رتبه برتری ک مدنظرشه میتونه بذاره..مرسی
-
کنکوری نیس ولی فک می کنم تلنگری باشه
تاپیکای قدیمی بیشتر توو ذهنمه واسه همین اینجا می فرستم
بزرگمهر عماد حقی دانش آموز نابینایی که کرونا سکوی پرواز او شد و حالا در سن 11 سالگی یک برنامهنویس کامپیوتر، مترجم قصههای انگلیسی و سازنده بازیهای رایانهای است و این تازه اول ماجرای بزرگمهر است.این نوجوان عزیز نشان داد که معلولیت محدودیت نیست، بلکه تجسم اراده و خودباوری است.
Mostafa Ashouri