♡شهدا♡
-
نوشتهشده در ۱۷ آذر ۱۴۰۱، ۱۱:۴۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
حضرت حیدر زمزمه میکرد:
اینغَمکجابَرَمکِهتورامَردهازدَند...(: -
نوشتهشده در ۱۷ آذر ۱۴۰۱، ۱۱:۵۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
خرابڪردمدرستشڪن...
جوونیمباخودٺمــادر... -
نوشتهشده در ۱۷ آذر ۱۴۰۱، ۱۱:۵۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
این روزها زیاد بگویید :
[ السلام علیک یا امیرالمؤمنین...]
این روزها در مدینه
کسے سلامش که نمیکند هیچ
جواب سلامش را هم نمیدهند...(: -
نوشتهشده در ۱۷ آذر ۱۴۰۱، ۲۱:۵۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
لطفا حواستون به داداشم باشه...
نزارید بیشتر از این اذیت شه...
ولی نمیدونستم دقیقا بعد گرفتن اون کارت بفهمم داداشمم نیاز داره...
خودش نمیدونه(:
مامانم به دکترش گفته هرچی شد به خودش چیزی نگید(:
چیزی درست به من نگفتن...فقط یه جمله که بد ترسوندم...
امیدوارم زودتر برن دنبال کاراش...
هعی زندگی... -
نوشتهشده در ۲۰ آذر ۱۴۰۱، ۲۰:۲۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۲۰ آذر ۱۴۰۱، ۲۰:۳۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
افتادهای به گریه چرا؟
خوب میشوی... -
نوشتهشده در ۲۰ آذر ۱۴۰۱، ۲۱:۱۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
طرفدارِعلۍپاشومادریکنبرایِ دل زینب...
-
نوشتهشده در ۲۱ آذر ۱۴۰۱، ۱۹:۰۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
بۍصدامیروۍ
علۍباصـداگریہمۍکند... -
نوشتهشده در ۲۱ آذر ۱۴۰۱، ۱۹:۰۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
حاجمھدیرسولی
یجاییتوروضهاززبونِ
حیدرمیگہ
-فاطمهجانمردیکہکَندهبوددرِقلعهرازِجا
+خب؟!
-وامیڪندپـسازتودرِخانہرابہزور... -
نوشتهشده در ۲۱ آذر ۱۴۰۱، ۲۰:۴۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
افتخار میکنیم به محسن حججی...
عاقبت هرکدوممون بشه مثل محسن هامون... -
نوشتهشده در ۲۱ آذر ۱۴۰۱، ۲۰:۴۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
دل میتپد این شب ها
با یاد تو یا زهرا... -
نوشتهشده در ۲۱ آذر ۱۴۰۱، ۲۰:۵۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
صاحب قبر بی نشون سلااام مااادر(:
-
نوشتهشده در ۲۲ آذر ۱۴۰۱، ۴:۳۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۲۲ آذر ۱۴۰۱، ۲۳:۲۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
اشکآغازجنوناست
تماشاسختاست
دیدنبغضعلۍدرغمزهراسختاست... -
نوشتهشده در ۲۲ آذر ۱۴۰۱، ۲۳:۲۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
ناله میزد کمک (:
-
نوشتهشده در ۲۲ آذر ۱۴۰۱، ۲۳:۳۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
ناحلهالجسم یعنی...
نحیف و دلشکسته میری
جوونی اما
مادر پیری
بهونهی سفر میگیری...
(: -
نوشتهشده در ۲۲ آذر ۱۴۰۱، ۲۳:۳۳ آخرین ویرایش توسط زهرا بنده خدا 2 انجام شده
تا الان درس خوندم که فردا برم کمک بعد ۱ونیم گفتن کاری ندارن(:
قهر کنم...
دلم گرفته و ...(: -
نوشتهشده در ۲۳ آذر ۱۴۰۱، ۵:۳۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
(:
-
نوشتهشده در ۲۳ آذر ۱۴۰۱، ۱۰:۱۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
حاجی این روزا جات خیلی خالیه(:
-
نوشتهشده در ۲۳ آذر ۱۴۰۱، ۱۰:۲۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
علی که دید ولی کاش بعد از این دیگر
میان شعله نبیند کسی نگارش را...