♡شهدا♡
-
نوشتهشده در ۲۴ دی ۱۴۰۱، ۲۲:۵۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
میدونی کربلاتو من
از ته دلم دوست دارم
سپرده مادرم منو
دست مادرت -
نوشتهشده در ۲۴ دی ۱۴۰۱، ۲۳:۰۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
بین الحرمین و حرم آقام ابوالفضل...
-
اینکه میخوام برم گلزار شهدا ولی تنهام و نمیشه...
شایدم نمیخواید؟(:نوشتهشده در ۶ بهمن ۱۴۰۱، ۱۳:۴۰ آخرین ویرایش توسط انجام شدهزهرا بنده خدا 2 در ♡شهدا♡ گفته است:
اینکه میخوام برم گلزار شهدا ولی تنهام و نمیشه...
شایدم نمیخواید؟(:خوابگاهمون توی فضای دانشگاه آزاده
و ۲تا شهید گمنام همسایمونن و خبر نداشتم(:
ان شاءالله هماهنگش میکنیم با بچهها که عصرای ۵شنبه ام بریم گلزار شهدای شهر...اگه اون موضوع حل شه میتونم با خیال راحت تری برم دنبال گزینه دوم...میشه بخواید که زود درست شه؟...
اینم که توی مراحل اولیشه...ان شاءالله که درستش میکنید(:
احتمالا چندماه طول میکشه
ولی ان شاءالله تهش خوبه... -
نوشتهشده در ۷ بهمن ۱۴۰۱، ۱۹:۴۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۱۰ بهمن ۱۴۰۱، ۱۱:۴۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
شاید نمیخواید...
-
نوشتهشده در ۱۰ بهمن ۱۴۰۱، ۱۱:۴۶ آخرین ویرایش توسط انجام شده
ولی قرارمون این نبود...
-
نوشتهشده در ۱۰ بهمن ۱۴۰۱، ۱۱:۴۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
بعد چند سال آرزو بگن نرو؟...
کاش اگه قراره نیام خودتون ردم کنید
اصلا از اتوبوس پرتم کنید پایین
اونجوری بهترم بود تا اینکه یکی دیگه جلومو بگیره... -
نوشتهشده در ۱۰ بهمن ۱۴۰۱، ۱۱:۴۸ آخرین ویرایش توسط انجام شده
منم مثل شما نیستم خودتونو به آب و آتیش بزنید مامانتونو راضی کنید...
من بلد نیستم... -
نوشتهشده در ۱۰ بهمن ۱۴۰۱، ۱۱:۴۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
چرا همیشه تو این زمینه سنگ جلومه؟...
میخوام برم کرمان
دعوا
میخوام برم اونجا
دعوا -
نوشتهشده در ۱۰ بهمن ۱۴۰۱، ۱۱:۵۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
اگه امسال نیام دیگه هیچ وقت نمیام(:
الان نیاز دارم
همین الان...
همین لحظه... -
نوشتهشده در ۱۰ بهمن ۱۴۰۱، ۱۱:۵۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
کلی برنامه داشتم...
چرا نباید طبق برنامه پیش بره؟ -
نوشتهشده در ۱۰ بهمن ۱۴۰۱، ۱۱:۵۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
منو بگو اسممو واسه اون قرعه کشیم نوشتم
۴قدم اونور تر نمیزارن برم... -
نوشتهشده در ۱۰ بهمن ۱۴۰۱، ۱۶:۴۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
غرغرامو جای دیگه میبرم نه اینجا(:
مثل اینکه زیاد اکی نیست... -
نوشتهشده در ۱۰ بهمن ۱۴۰۱، ۱۷:۱۸ آخرین ویرایش توسط زهرا بنده خدا 2 انجام شده
مامانم وقتی میخواد منو آروم کنه میگه تو بهشته
تو سوریییهاس
الان تو سوریهاس
اون مرده...
جواب این دلا رو کی میخواد بده؟(:
-
نوشتهشده در ۱۰ بهمن ۱۴۰۱، ۱۷:۲۲ آخرین ویرایش توسط انجام شده
دلم روشنه...
-
فارغ التحصیلان آلاءنوشتهشده در ۱۱ بهمن ۱۴۰۱، ۵:۲۹ آخرین ویرایش توسط Younes.D.IUT انجام شده
محمد حسین محمد خانی
توی مراسم خواستگاریش تیر آخرو اینطور میزنه
تو مرجانی تو درجاتی
اگر قلبم صدف باشد میان آن تو پنهانی️
یادی کنیم ازشون
میدونم هر روز سر سفره سیدالشهدا مهمونی
مارو یادت نره بامعرفت 🥲
میدونم که قولمون یادت نرفته -
نوشتهشده در ۱۱ بهمن ۱۴۰۱، ۸:۰۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
قراره فردا دوست بابام بیاد خونمون
اگه اون بگه اشکال نداره شاید راضی شه(:
اونم که آدمیه سختگیر تر از مامانم اینا(:
طوری که بچهشو از یه دانشگاه خیلی خوب آورده شهرمون که خراب نشه به اصطلاح خودشون!
دیگه خودتون یه کاریش کنید لطفا(: -
نوشتهشده در ۱۱ بهمن ۱۴۰۱، ۸:۰۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
تصور اینکه بگه نه نمیخواد بره خیلی بده...
چون اگه اونم بگه نه
دیگه راضی کردنشون غیرممکنه(: -
نوشتهشده در ۱۵ بهمن ۱۴۰۱، ۱۴:۱۹ آخرین ویرایش توسط انجام شده
روزتون مبارک مردای واقعی...
-
روزتون مبارک مردایی که خون دادید تا خاک ندیم
خون دادید و اعتقاد ندادید
خون دادید و نذاشتید دست غریبه به وطنمون برسه
روزتون مبارک