هرچی تو دلته بریز بیرون 5
-
@تومیوکا-گیو
فک کنم صندلی های دانشگاه یک سوم نیمکت های
مدرسه هم نباشه
آدم به زور توش جا گیر میشه -
Younes.D.IUT
اره واقعا همینه -
@ariana-a در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
Galadriel در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
ولی دانشگاه میرین
ترمای اول عاشق نشین
سیگاری هم نشین لطفاقبل اینک بیان اکثرا سیگارین
نه اتفاقا همین سیگاریا اگه باباشون بفهمه میکشدشون🦦
-
Galadriel در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
@ariana-a در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
Galadriel در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
ولی دانشگاه میرین
ترمای اول عاشق نشین
سیگاری هم نشین لطفاقبل اینک بیان اکثرا سیگارین
نه اتفاقا همین سیگاریا اگه باباشون بفهمه میکشدشون🦦
کلاس ما پسراش همه سیگاری بودن
-
_Biliifti_
::.
صفایی بود دیشب با خیالت خلوت ما را
ولی من باز پنهانی تو را هم آرزو کردم.........
از من گذشت و من هم از او بگذرم ولی
با چون منی،به غیرمحبت، روا نبود..
توی این بیت احتماالا توی مظلومانه ترین و
حسرت زده ترین و رنجیده ترین
حالت یک انسان بوده...
.......من به بند تو اسیرم تو زِ من بیخبری؟
آفرین...معرفت این است که زِ من میگذری.
.......طفل بودم، دزدکی پیر و علیلم ساختند
این بیت هم مصداق همون موهای سفید ما تو اوج جوونیه
.......دیگر گذشته ، از سر و سامان من مپرس
من بی تو دست از این سر و سامان کشیدهام
-
_Biliifti_
اگر شرّ جهان بیدار ، خیرش هم نخوابیده ست
زمان زیر لحاف فتنه اش لابُد سری هم هست -
Hhh Hh در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
_Biliifti_
اگر شرّ جهان بیدار ، خیرش هم نخوابیده ست
زمان زیر لحاف فتنه اش لابُد سری هم هستکلا شعر
"داوری هم هست"
از استاد شهریار بسیار قابل تأمل و زیباست
روحش شاد و یادش گرامی️
-
_Biliifti_
کاهش جان تو من دارم و من می دانم
که تو از دوری خورشید چه ها می بینی -
Galadriel
ترم اول ادبیات کودک و نوجوان داشتیم
استاد خوش خنده
هر جلسه هم از خاطرات و تجربه های معلمی میگفت
کاری ندارم که میگفت خوش خنده باشین
آخرش خودش نتیجه این خوش خنده رو نشون داد
هر جلسه قصه های تورکی که اصلا ننوشته ان جایی و مادربزرگا تعریف میکنن رو میرفتم میگفتم چون خودش ازم خواسته بود چون هیچکی بلد نبود و آشنا نبود با چنین داستان هایی به اصطلاح شفاهی و روائی بودن و جایی نوشته نشده بود
امتحان آخر ترم با اینکه کامل نوشتم نمیدونم مرد حسابی چرا از همه به من کمتر داد
با اینکه هر جلسه میخندید و خودش میگفت سخت نگیرین