هرچی تو دلته بریز بیرون 5
-
CpR در هرچی تو دلته بریز بیرون 5 گفته است:
برا کنکور هم ارومکی بردم ک ندیدن وگرنه نمیزاشتن
خیلی عجیبه چرا اینقد فرق داره آریانام میگف از دستگا ردمون نمیکنن ما تا میرسیم رو صندلی از 3 تا دستگاه ردمون میکنن 2 بار گشتن کامل همه بدنت
پارسال شلوار لی پوشیده بودم نزدیک بود قورتم بده ک این چیه زخیمه چی توش قایم کردی
و خوراکیم ک اصلن همون بیسکویت بد مزه ک من هیچ وقت نمیگیرم ازشون و ی اب معدنی گرم پارسال دوتا آب معدنی اماده کرده بودم یکیشو یخی بردم واسه استرس خیلی خوبه میکشی رو مچ دستت یکیشم همینجوری سرد بخورم (اب گرم نمیتونم بخورم) هیچچچ کدومو نذاشتن ببریم بی شرفاا ی آب دادن گرمم گرم -
بحث صبحونه
اگه نمیتونید پنیر و کره و مربا و این چیزا بخورید
شام بخورید
من همین کار روکردم
شام شب قبل رو خوردم
چون واقعا اون تایم غذای خشک و نونی از گلوم پایین نمیرفت
ولی نمیشه کلا چیزی نخورد که... -
Younesam باید صبحونه بخوری اگ صبحونه بخوری مقوی تره و مفید تره
ولی میتونی ب جاش خوراکی ببری ک سرجلسه بخوری اما اینجوری وقتت گرفته میشه ک خوراکی بخوری
ب نظر من هر چیزی ک دلت هوس میکنه بخور
مثلا من عدسی دوس داشتم
مامانم صبح زود عدسی درست میکرد بعد من یا با نون یا خالی میخوردم اینجوری معدمم خالی نبود
و خیلی سرجلسه کمکم کرد
شما چیزایی ک دوس داری
عموما نون سنگکی خیلی خوشمزس
نون سنگک و پنیر و گوجه یا خیار
یا نون سنگک و کره مربا بخور
منظورم اینه ی چیزی بخور ک خیلی دوس داری و هوس کنی -
دیشب داشتیم پانتومیم بازی میکردیم
کلمه اسم یه شهر بود
بعد تا اینجا رو که حدس زدن
یهو یکی از بچه ها گفت فلان؟!(اسم شهر من)
(آدمای شهر ما معروفن به یه مسئله
ولی اولا نه همشون
دوما خیلی زور بود که طرف از یه استان دیگه پاشه بیاد اینجا
حالا شهر من که هیچی
کل استان رو به سخره بگیره!)
اونی که پانتومیم بازی کرد گفت چرا اونجا؟!
دختره:آخه داشتی اجرا میکردی که بدم میاد از اونجا
من:
فائزه: من گفتم از شهر خودم بدم میاد نه اونجا!ولی این آدم خیلی فاقد شعوره...
کرمانیا اصطلاحات خاص خودشون رو دارن
من خودم لهجهی کرمانی یاد نمیگیرم
ولی اصطلاحاتش طبیعتا به گوشم خورده
توی سالن خوابگاه بلند بلند چندتا اصطلاح رو میگفت و میخندید
روز اول که اومدم دانشگاه
مامانم به یکی از مسئولین دانشگاه گفت از فلان جاییم
من:مامان نگووو
مسئوله:
یه خورده به شوخی صحبت کردم
برخوردش درست شد
گفت همه جا خوب و بد هست...
ولی از همون روز دیگه با خیال راحت میگفتم که از فلان روستا توی فلان شهرم...
برامم مهم نبود چی میگن...
چون من اونجوری که اونا میگفتن نبودم...
هم شهریامم( :
همه جای کشور هستن...چون زرنگن...چون باهوشن...چون سختیا رو به دوش میکشن و ریسک میکنن...اکثر مسئولای بیمارستان اینجا هم شهریای منن...چون اگه کسی مسئول بشه قرار نیست هرغلطی بکنه...
اینا رو روز اول نمیدونستم...
ولی مهم نبود قراره بچهی روستا ودهاتی خطاب بشم
یا فلان شهری با فلان ویژگی...
یادمه یه بار دور هم نشسته بودیم
داشتیم میگفتیم از کجاییم
منم گفتم
همکلاسی دوستم: اینا فلانن
زهرا:نه اتفاقا زهرا اصلا اینجوری نیست
همکلاسیه:هه! اینا رو نمیکنن!اولش خودشونو خوب نشون میدن؛بعدش معلوم میشه...بذار یه سال بگذره...
من: آره بچه ها من فلانم! میتونید یه سال صبر کنید تا کم کم اون رومو رو کنم
زهرا:
بچه باورش شده بود
ولی اصلا قشنگ نیست که مردم این استان هر کسی رو با یه ویژگی میشناسن و بقیهی استانا بیان اینجا ما رو مسخره کنن!
البته یه سری استان دیگه هم همینن
ولی اصلا قشنگ نیست...
چیزی که من توی کرمان دیدم
اینه که مردم شهرای دیگه رو میبرن بالا
هم استانیای خودشونو هیچ
بابا همهمون آدمیم و ویژگیای دیگه ای تعیین میکنه که کی خوب باشه و کی بد!
اینکه شهر تو بزرگه دلیل بر آدم بودنت نیست!
اینکه کسی از فلان شهره دلیل بر فلان ویژگی داشتن نیست!
کاش یه کم فرهنگ این مسئله جا میفتاد... -
این پست پاک شده!
-
اوم...مهم نیست( :
-
بچه ها یک ونیم ساعته آزمایشگاهن
-
زهرا بنده خدا 2 بنظر خودمم شام بهتره