با امام رضا(ع) حرف بزن
-
نوشتهشده در ۲۵ آذر ۱۴۰۳، ۲:۵۷ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
سلام امام رضا جانم
از دفعه ی قبلی که اومدم پیشت خیلی وقت نیست
ولی همه چی رو سپردم بهت
دلم آرومه از اون موقع
میدونم خبر داری ولی خواستم بگم
هفته ی بعدی حواست بیشتر بهم باشه
بیشتر مراقبم باش
بیشتر کمکم کن
دلم تنگ شده براتون خیلی زیاد
دلم تنگ یه زیارت طولانی
یه دل سیر نشستن تو حرمت
ممنون برای همه چی
چقد خوبه که هستی -
فارغ التحصیلان آلاءنوشتهشده در ۲۶ آذر ۱۴۰۳، ۹:۰۸ آخرین ویرایش توسط jahad_121 انجام شده
اقا جون مرسییی که هوامو داری
من جز تو اینجا کسی رو ندارماا️
خودت کمکم کن و مراقبم باش🩵
-
دانشجویان درس خون دانشجویان پیراپزشکینوشتهشده در ۲۶ آذر ۱۴۰۳، ۱۲:۳۷ آخرین ویرایش توسط پرستو بابایی انجام شده
خودت که از دلم خبر داری ..می بینی حالمو ؟
کاش یه نگاه بهم بندازی(((: -
نوشتهشده در ۲۶ آذر ۱۴۰۳، ۱۴:۱۴ آخرین ویرایش توسط انجام شده
تو رئوف و مهربانی.
ملجا درماندگانی...به دلم کن یک نگاهی
تا نمونه یک گناهی... -
سلام
آخ با نوشتن سلام یاد شعر امیر محمد تو برنامه ی عمو پورنگ افتادم...
چه شاد بودم اون موقع مسئولیت هیچ کس حتی خودم رو شونه هام نبود
میدونی این چند روز چقد هی میگفتم وای اگه من مشهد میبودم وای اگه راه بسته میشد من مجبور میشدم تو خوابگاه میموندم(مغزم داره خیلی پیش روی میکنه شاید عادتشه جلو جلو چیزی که میخوادو میسازه واسه خودش حتی وقتی نمیدونه چقدر واقعی یا چقدر چقدر الکیه:)
ولی میشه کمک کنی بهم واقعی بشه؟
میشه کمک کنی بهت نزدیک باشم؟
هر چی دارم بزرگ تر میشم دارم خسته تر میشم
میشه حواست بهم باشه؟
تقریبا ۱ ماه و نیم دیگه تولدمه من که نمیتونم به تو که همه چی داری کادو بدم ولی میشه تو به من کادومو ۹ماه دیگه بدی تا بیام حداقل ۷ سال مهمونت باشم؟
میشه قلبمو به خودت نزدیک کنی؟
پست این یکی اصلا آسون نیس برام ولی مینویسم شاید، شاید شد.... -
نوشتهشده در ۲۸ آذر ۱۴۰۳، ۱۲:۴۵ آخرین ویرایش توسط انجام شده
-
نوشتهشده در ۲۸ آذر ۱۴۰۳، ۱۲:۵۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
نه بابا مشتی دلت تنگ شده چیه؟
ما همه وجودمون برات تنگ شده:))) -
نوشتهشده در ۲۹ آذر ۱۴۰۳، ۱۹:۰۰ آخرین ویرایش توسط انجام شده
ولی شاید اگه ماهم یه مشهدی یه کربلایی میرفتیم حال و روزمون این نبود آقای ضامن آهو :))
-
نوشتهشده در ۲۹ آذر ۱۴۰۳، ۱۹:۰۱ آخرین ویرایش توسط انجام شده
چقدر التماست کردم مجاورت شم ؟
مارو بذار تو کلوز فرندات بابا رضا -
لیلی_
سلام
اون موضوع به طرز داغونی بهم ریخت همه چیزش
میشه کمکم کنی ؟
آینده ام داره خراب میشه..نوشتهشده در ۴ دی ۱۴۰۳، ۱۰:۴۳ آخرین ویرایش توسط لیلی_ انجام شدهلیلی_
سلام امام عزیزم
کار ها داره یکی یکی بخوبی پیش میره
آخرین مراحل مونده تا راحت شم از جایی که هیچ حس تعلقی ندارم بهش
و از اولم نباید پام بهش باز میشد..
مشکلی هم که فکر میکردم راه حلی براش هست
ممنون که دلگرمی برای این روح خسته️
-
نوشتهشده در ۵ دی ۱۴۰۳، ۱۷:۵۳ آخرین ویرایش توسط jahad.20 انجام شده
باشه شما هم مارو نخواه:)
-
سلام اقاجون دلم تنگ شده.
️
-
من یادم میره
من حواسم نیست
من ناشکرم
شما منو یک ذره هم تنها نزار که جز تو کسی رو ندارم
مهربون ترین رفیق️
-
نوشتهشده در ۶ دی ۱۴۰۳، ۲۳:۵۳ آخرین ویرایش توسط انجام شده
به مرگ راضیم اما فقط یک آرزو دارم
سرم را لحظه آخر به زانوی تو بگذارم
بپرسی از من آن لحظه که آیا صحبتی دارن؟
به جای اشهد اَن بگویم دوستت دارم (؛ -
سلام
اون چیزی که بهت گفتمو یادته؟
زیرش نزدم فقط چون به خودت گفتم
فقط چون کسی که بهش قول دادم شمایی:)
میشه بطلبی بیام یه چند تا قول دیگه هم بدم؟
آخه پارسال فقط 2 ساعت اجازه دادی بیام خونت وقت نشد به چیزی فکر کنم:)